در جهان فانتزی، نام جرج آر. آر. مارتین (George R. R. Martin) همواره در کنار چهرهای اسطورهای چون جی. آر. آر. تالکین (J. R. R. Tolkien) قرار میگیرد؛ تا جایی که برخی منتقدان و خوانندگان، نغمه یخ و آتش (A Song of Ice and Fire) را بازتابی مدرن از اسطورهسازی تالکینی (Tolkienian Mythmaking) میدانند. با این حال، خود مارتین این مقایسه را نمیپذیرد و بر استقلال هنری و اصالت صدای خویش تأکید میکند.
در گفتوگویی مفصل با رولینگ استون (Rolling Stone)، مارتین با صراحت از موج نویسندگانی انتقاد کرد که در دههٔ ۷۰ میلادی صرفاً به تقلید از تالکین روی آورده بودند؛ کسانی که به گفتهٔ او «نه عشق حقیقی به اسطوره داشتند و نه درکی از تاریخ و روح آن». به باور مارتین، تقلید صرف از تالکین نه ادای احترام بلکه نوعی تکرار بیجان است. او خود را نویسندهای میداند که در پی آفرینش ترکیبی منحصربهفرد از تاریخ، واقعگرایی و جادو در قالبی کاملاً شخصی است.
مارتین هرگز تأثیر تالکین را انکار نمیکند، اما میگوید آثار تالکین برایش الهامبخش بودند، نه الگویی برای بازسازی. در نغمه یخ و آتش، برخلاف دوگانگی سادهٔ خیر و شر در ارباب حلقهها (The Lord of the Rings)، جهان پر از ابهامهای اخلاقی، تعارضهای درونی و چهرههای چندوجهی است. او جهانش را چون تاریخ واقعی طراحی میکند؛ بیقطعیت، خونین و پر از سیاست و خیانت.
مارتین در آثارش آشکارا از رخدادهای تاریخی همچون جنگ رزها (Wars of the Roses) در قرن پانزدهم الهام گرفته است؛ جنگی که الهامبخش بسیاری از خطوط سیاسی وستروس شد. او با حذف قطعیت پایان، خواننده را در میانهٔ تردید و اضطراب رها میکند تا هیچ سرنوشت از پیشنوشتهای وجود نداشته باشد. به گفتهٔ خودش، «در تاریخ هیچ قهرمان جاودانهای نیست، فقط آدمهاییاند که تصمیم میگیرند، میمیرند و جایشان را دیگران میگیرند.»
تالکین باور داشت که اسطوره باید پیوندی با ایمان و اخلاق داشته باشد. اما مارتین با نگاهی زمینیتر، تلاش میکند فانتزی را از آسمان به خاک بیاورد؛ جایی که خون و سیاست، عشق و خیانت، به اندازهٔ جادو و اژدها اهمیت دارند.
او در سخنرانی خود در جشنواره بینالمللی فیلم تورنتو (Toronto International Film Festival) بهصراحت گفت که بسیاری از نویسندگان پس از تالکین، صرفاً پوستهٔ آثار او را تکرار کردهاند و روح خلاقیت را از میان بردهاند. از نگاه مارتین، فانتزی باید زنده بماند، نه با تکرار، بلکه با بازآفرینی.
او میگوید جهان وستروس (Westeros) مانند تاریخ واقعی، بخشهایی خشن، تراژیک و تاریک دارد، اما در آن، جادو و اسطوره نیز جریان دارند. همین آمیزهٔ واقعیت و خیال است که نغمه یخ و آتش را از اسطورهٔ سرزمین میانه (Middle-earth) متمایز میسازد و افق تازهای برای ژانر فانتزی میگشاید.
در نهایت، بحث بر سر رابطهٔ مارتین و تالکین هنوز میان طرفداران داغ است؛ آیا مارتین دنبالهرو تالکین است یا صدایی تازه در دل همان سنت؟ شاید پاسخ در خود آثار نهفته باشد؛ در تقابل میان آرمانگرایی تالکین و واقعگرایی بیرحمانهٔ مارتین. هر دو، در دو سوی یک طیف، میراثداران و تحولدهندگان ادبیات فانتزیاند؛ یکی با امید و اسطوره، و دیگری با حقیقت و خون.


