در هنگامهای که سینمای فانتزی خود را برای روایتهای تازه، پرهیجان و گاه هولناک آماده میکند، خبری غیرمنتظره نگاهها را به سوی جیمز کامرون، یکی از نامهای بزرگ و ماندگار تاریخ سینما، برمیگرداند: او قصد دارد به سراغ اقتباس سینمایی رمان شیطانها نوشتهٔ جو ابرکرامبی برود؛ کتابی که بهتازگی منتشر شده و با تمی تاریک، خشن و در عین حال سرشار از طنز تلخ، جایگاه ویژهای میان آثار فانتزی-ترسناک سال یافته است.
گامی جسورانه، فراتر از دنیای آواتار
کامرون که با مجموعههای عظیم و جاهطلبانهٔ آواتار توانسته معیارهای تازهای در جهانسازی سینمایی رقم بزند، این بار بهسوی فضایی میرود که در تضاد کامل با روح اخلاقی و لطافت معنایی آثار پیشین اوست. او در گفتگویی اعتراف کرده است:
«این فیلم مثل یک ماجراجویی وحشتآمیز با شوخطبعی تند است؛ جنگی حماسی میان خیر و شر که گاهی مرزهایشان محو و ناشناختنی است. این کتاب دیوانگی افراطی دارد و همین دیوانگی مرا مسحور کرد.»
رمان شیطانها داستانی را روایت میکند که در یک جهان جایگزین قرون وسطی جریان دارد؛ جایی که گروهی از نیروهای ویژهٔ هیولاها مأموریت دارند اروپا را از هجوم الفهای گوشتخوار نجات دهند. روایتی پر از خون، هراس، هیولاهای اساطیری و نبردهایی که بیش از آنکه قهرمانانه باشند، خاکستری و پرسشبرانگیزند.
کامرون تأکید کرده که این پروژه برخلاف جهان دقیق و با وجدان آواتار، فیلمی است که برای لذت شخصی ساخته میشود، تجربهای آزادتر، تاریکتر و بیپروا در روایت و میزانسن.
همکاری نزدیک نویسنده و کارگردان
یکی از جذابترین ابعاد این پروژه، حضور مستقیم جو ابرکرامبی در کنار کامرون برای نگارش فیلمنامه است. خود کامرون میگوید:
کتاب تقریباً خودش فیلمنامه را مینویسد؛ صحنهها بهقدری تصویری و سینماییاند که فقط باید به آنها جان داد.
این همکاری نوید اقتباسی دقیق و خوشساخت را میدهد که در عین وفاداری به روح اثر، زبانی تازه برای سینما پیدا میکند. تجربهی بیبدیل کامرون در خلق جلوههای بصری نفسگیر، اگر با جهان چندلایه و گاه بیرحم ابرکرامبی ترکیب شود، میتواند یکی از پرتنشترین و در عین حال عمیقترین آثار فانتزی تاریک سینما را پدید آورد.

افقی تازه برای ژانر فانتزی تاریک
از منظر ژانری، شیطانها را میتوان حلقهای تازه در زنجیره اسطورهپردازیهای مدرن دانست؛ داستانی که هیولاها، الفهای شریر، خونآشامها و نبردهای وهمانگیز را در بستری تاریخی-افسانهای به تصویر میکشد، اما فراتر از سرگرمی، پرسشهای فلسفی و اخلاقی دربارهٔ ماهیت شر، قهرمانی و انسانیت مطرح میکند.
این انتخاب نشاندهنده تمایل کامرون به گسترش مرزهای سینماییاش است؛ ورود به فضایی که از سینمای بلاکباستری فاصله میگیرد و در عوض، با لحن پیچیدهتر، تیرهتر و گاه آوانگارد، به تجربههای تازه نزدیک میشود. یادآور همان لحظاتی است که کارگردانان بزرگی چون دیوید لینچ یا ترنس مالیک پا به قلمروهای ناشناخته گذاشتند و افقهای تازهای گشودند.
جایگاه پروژه در مسیر کاری کامرون
با توجه به برنامههای پرشمار او برای دنبالههای آواتار، هنوز روشن نیست که «شیطانها» پروژهای تماماً شخصی خواهد بود یا مانند تجربهٔ آلیتا: فرشته جنگ، بخشی از مسیر را به کارگردانی دیگر واگذار خواهد کرد. با این حال، علاقهی کامرون به نگارش مستقیم فیلمنامه نشانهای است از پیوند عاطفی او با این داستان و اشتیاقی که به ترسیم جهانی نو و مرعوبکننده دارد.
شیطانها میتواند نقطه عطفی در فانتزی مدرن سینما باشد؛ اثری که اسطوره، تاریکی و فناوری پیشرفته را در هم میآمیزد و چشماندازی فراتر از مرزهای شناختهشده میسازد. اگر این پروژه با همان شور و اشتیاقی که کامرون توصیف میکند به سرانجام برسد، ممکن است شاهد تجربهای ماندگار باشیم؛ فیلمی که نهتنها سرگرم میکند، بلکه تاریکترین و ژرفترین پرسشهای انسانی را در دل یک ماجرای حماسی به تصویر میکشد.