صفحه اصلی > کتاب و دنیای ویچر : امیل ریجِس؛ رویِ دیگر خون‌آشام‌ها در دنیای ویچر

امیل ریجِس؛ رویِ دیگر خون‌آشام‌ها در دنیای ویچر

در دل دنیای تاریک و پیچیده‌ی ویچر (The Witcher)، جایی میان مرز باریک میان هیولا و انسان، شخصیتی وجود دارد که نه دشمن است و نه قهرمان، بلکه تجسمی از خرد و بازگشت به معناست: امیل ریجِس روهلِک ترزیف-گادفرو (Emiel Regis Rohellec Terzieff-Godefroy).

ریجس نخستین بار در رمان Baptism of Fire، نوشته‌ی آندژی ساپکوفسکی (Andrzej Sapkowski)، به مخاطبان معرفی شد. او یکی از «خون‌آشام‌های برتر» است؛ مخلوقاتی که برخلاف تصور عام، از انسان‌ها به وجود نیامده‌اند، بلکه نژادی مستقل و باستانی‌اند که از آغاز در این شکل زیسته‌اند. همین نکته باعث می‌شود ریجس نه موجودی نفرین‌شده، بلکه بخشی از نظم طبیعی جهان ویچر باشد.

اما آنچه او را از دیگر خون‌آشام‌ها جدا می‌کند، تصمیم آگاهانه‌اش برای ترک خون‌خواری و انتخاب زندگی در میان انسان‌هاست. ریجس، پس از قرن‌ها عمر و تجربه، به پزشکی و جراحی روی می‌آورد و در شهرها به‌عنوان جراح سلمانی (barber-surgeon) شناخته می‌شود. دانش او در درمان و رفتار متینش، تصویری می‌سازد از هیولایی که انسان‌تر از انسان‌هاست.

در ماجراجویی‌های گرالت از ریویا، ریجس یکی از مهم‌ترین همراهان او می‌شود. او نه تنها یاری است در مسیر فیزیکی سفر، بلکه آینه‌ای است برای ذهن و اخلاق گرالت. در حالی‌که دیگران با خشونت یا ترس به خون‌آشام‌ها نگاه می‌کنند، گرالت در ریجس چیزی متفاوت می‌بیند؛ موجودی که با انتخاب و عقل، بر غریزه‌اش غلبه کرده است. این دوستی، از زیباترین پیوندها بین هیولا و شکارچی هیولا در دنیایی است که اغلب بی‌رحمی و تنهایی بر آن حاکم است.

ریجس بیش از ۴۰۰ سال عمر دارد و در گفت‌وگوهایش با گرالت، نشانه‌هایی از فلسفه و تأمل عمیق بر سرشت زندگی، مرگ و اخلاق دیده می‌شود. او باور دارد که انسان‌ها با تمام ادعای عقلانیت، گاهی در توجیه خشونت و نفرت از هیولاها، از خود هیولاها خطرناک‌ترند.

از نظر ساختار روایی، ریجس نمادی از رستگاری و خودآگاهی است. او در جهانی پر از خون و جادو، نماینده‌ی ایده‌ای است که حتی موجودی «غیرانسان» هم می‌تواند اخلاقی‌تر از انسان‌ها باشد.

در فصل چهارم سریال نتفلیکس، نقش ریجس را لارنس فیشبُرن (Laurence Fishburne) بازی می‌کند؛ بازیگری که پیش‌تر با نقش‌های نمادینی مثل مورفئوس در ماتریکس (The Matrix) شناخته می‌شود. حضور او در این نقش انتخابی هوشمندانه است، چون فیشبُرن می‌تواند همان ترکیبِ وقار، عقلانیت و قدرت خاموشی را به نمایش بگذارد که در ذات ریجس وجود دارد.

ریجس، با وجود ظاهر خون‌آشامی‌اش، یکی از انسانی‌ترین شخصیت‌های دنیای ویچر است. او یادآوری می‌کند که گاهی هیولا بودن، نه در چهره، بلکه در انتخاب‌های ماست. و شاید به همین دلیل است که در ذهن هواداران، ریجس فقط یک همراه گرالت نیست؛ او قلب تپنده‌ی خرد و انسانیت در دنیایی پر از تاریکی است.

گلرخ زندی

مقالات مرتبط

دعوتی به جهان‌های مستقل خیال؛ پنج رمان فانتزی که حتما باید بخوانید

عرفی پنج رمان مستقل فانتزی با مضامین زنانه، اسطوره‌ای و جادویی که در دسترس کسانی است که به گسترش نگاه خود در قلمرو فانتزی می‌اندیشند.

آبان 11, 1404

نیروهای خون و استخوان در کتاب‌های فانتزی؛ از ریشه‌های اسطوره‌ای تا روایت‌های معاصر

قدرت‌های فانتزی مبتنی بر خون و استخوان در ادبیات فانتزی، با بهره‌گیری از ریشه‌های تاریخی، به کنکاش عمیقی در روابط پیچیدهٔ انسان با مرگ، قدرت و معنویت می‌پردازند. این مقاله با اشاره به چند اثر شاخص، ضمن تحلیل مفهومی، جادوی بدن را به عنوان منبع اصلی قدرت و فلسفه وجودی بررسی می‌کند.

آبان 11, 1404

سریال ویچر؛ روایتی از سقوط آرام یک اسطوره‌ی فانتزی

چهارمین فصل ویچر (The Witcher) در حالی از نتفلیکس پخش شد که انتظارات از آن بسیار بالا بود، اما نتیجه بیش از هر زمان دیگری ناامیدکننده است. پس از خروج هنری کویل و ورود لیام همسورث، سریال تلاش می‌کند میان وفاداری به جهان آندژی ساپکوفسکی و سلیقه‌ی مخاطب مدرن تعادلی برقرار کند، اما ضعف روایت، فیلمنامه‌ی پراکنده و فاصله گرفتن از روح رمان‌ها باعث سقوط آشکار آن شده است.

آبان 11, 1404

دیدگاهتان را بنویسید