در عصری که سریالهایی چون حلقههای قدرت، چرخ زمان و بازی تاج و تخت با برجستهسازی یک زیباییشناسی تیره و پرتنش در ژانر فانتزی، نقش بیبدیلی در جهانیسازی این نوع سینما داشتهاند، بسیاری از فیلمهای فانتزی کلاسیکتر که پایهگذار این مسیر بودند، به فراموشی سپرده شدهاند. بررسی این آثار نه صرفاً دلتنگی برای گذشته، بلکه نگاهی تحلیلی به روند تکامل ژانر و همچنین ارزشهای سینمایی عمیق نهفته در آنهاست که هنوز هم الهامبخش هستند.
فیلمهایی چون Conan، Labyrinth، The Dark Crystal و Willow پنجرههایی به دنیایی از میزانسنهای پراحساس، طراحی صحنههای خلاقانه و تلفیق ژانرهای ترسناک و علمی-تخیلی با فانتزی عامهپسند هستند، که بازتابهایی از موجهای سینمای مستقل و حتی هنرهای تجسمی دارند. این آثار به وضوح نشان میدهند که ژانر فانتزی کلاسیک، چگونه توانسته با بهرهگیری از تئاتر و ادبیات تاریخی، دنیایی بسازد که نه فقط مخاطب را به وجد میآورد، بلکه عمیقاً در ناخودآگاه سینما جای میگیرد.
دوره اوج در دهههای ۸۰ و ۹۰ و فیلمهایی که به حق فراموش شدهاند
دوره شکوفایی فیلمهای فانتزی بزرگ به دهههای ۸۰ و ۹۰ بازمیگردد؛ جایی که با پدید آمدن تکنولوژیهای نوین در جلوههای ویژه و تدوین موازی، تعدادی آثار تأثیرگذار خلق شدند که هنوز هم منبع زایش بسیاری از داستانها و ایدههای ژانرهای فانتزی امروزند. این دوران با فیلمهایی مانند MirrorMask که توسط دیو مککین، هنرمند طراح سریالهای کمیکبوکی و تصویرگر تأملانگیز Neil Gaiman’s Sandman ساخته شده است، به نوعی در قالب یک تجربه تجسمی پرتجربه و پرتعامل، مخاطب را در سیری جادویی به قلمروی سایهها و نورهای تغییریافته فرو میبرد.

فیلم The Flight of Dragons بازمیگردد به تعارض زیبا و فلسفی میان علم و جادو، امری که در روایتهای مدرن کمتر این عمق و ظرافت را مییابیم. زیبایی دو بعدی این انیمیشن و طراحی اژدهایان در آن، همچنان یکی از درخشانترین نمونههای ترکیب عناصر خیالپردازانه و علمی است.

دیگر آثار مانند The Company of Wolves که برداشت جدیدی از داستان مشهور دختر شنل قرمز است، به شکلی خودآگاهانه به نقاط تاریک و اغلب هراسآور داستانهای کودکی میپردازد؛ با تصویرسازیهای پیچیده و تمهای تابوشکنی که نشان میدهد جنسیت و قدرت در ژانر فانتزی همچنان موضوعات اساسی و قابل تأمل هستند.

دوران فراموشی و زوایای کمتر شناخته شدهای از فانتزی
بسیاری از فیلمهای باارزش فانتزی در گذر زمان به دلیل روندهای بازار و توجه واقعبینانه یا غیرواقعبینانه به فروش و بازاریابی، کمتر دیده شدهاند. آثاری چون Nausicaä of the Valley of the Wind، یکی از مهجورترین شاهکارهای استودیو جیبلی و هایائو میازاکی، با ادای احترامی ظریف به محیط زیست و تجربههای انسانی در برابر زشتیهای جنگل و نابودی طبیعت، یک مطالعه دقیق بر موضوعات عمیق انسانی و زیستمحیطی ارائه میدهد.

Red Sonja نیز نمونهای برجسته از اجرای زنانه قهرمانانه و روایتهای محیط فانتزی با فضای دنیای Dungeons & Dragons است که برخلاف ظاهر شکاکانهاش، از نظر میزانسن و طراحی صحنه یکی از تجربیات بصری شاخص آن دوره است.

کارگردانی، روایت و تاثیر اجتماعی
با نگاه به کارگردانان و فضای هنری آثار، میتوان گفت فیلمهایی مانند Akira Kurosawa’s Dreams بیشتر از آنکه بخواهند صرفاً سرگرمکننده باشند، به عنوان مداخلات فرمالیستی و کهنشناسانه در ژانر فانتزی مطرح میشوند. ساختاری اپیزودیک که روح داستانها را از درون ناخودآگاه در مییابد و بیننده را در یک فضای پارانورمال غوطهور میکند.

این فیلمها همچنین بازتابدهنده نقدهای اجتماعی خود هستند؛ از فلسفههای طبیعتگرایانه و فمینیستی گرفته تا مرزبندیهای اخلاقی در جادو و علم، که نشان از پویا بودن فانتزی در ادبیات و سینما دارد. در این میان، تماشاگران مدرن که به دنبال سینمایی فراتر از بلاکباسترهای محافظهکارانهاند، این آثار را نه تنها باید ببینند، بلکه باید دوباره تحلیل و بازشناسی کنند.
به طور کلی، بازنگری در این گنجینههای فراموششده برای درک تحول سینمای فانتزی، گزینهای انکارناپذیر است؛ چه برای کسانی که قصد دارند در عمق این ژانر نفوذ کنند و چه برای آنانی که صرفاً به دنبال تجربههای بصری و روایی متفاوتاند.
اگر علاقهمند به فهم بهتر سیر سینمای فانتزی و تاثیرات ژانری آن هستید، پیشنهاد میکنم پس از این آثار، به بررسی فیلمهایی مانند The Green Knight و انیمیشنهای کلاسیکی همچون Labyrinth بپردازید، که تجربیات گوناگون و شاخص دیگر این ژانر را برجسته میکنند.