در روزهای خنک و خیالانگیز پاییز، تماشاگران سینما اغلب به دنبال آثاری هستند که مرز میان فانتزی و ترس را با مهارت طی کنند؛ فیلمهایی که هم حس نوستالژی را بیدار کنند و هم تجربهای سرگرمکننده و متفاوت ارائه دهند. در این میان، فیلم کاسپر (Casper, 1995) ساختهی برد سیلبرلینگ (Brad Silberling) هنوز پس از گذشت نزدیک به سه دهه، جایگاه ویژهای در حافظهی سینمایی مخاطبان دارد. اثری که با بازگشت به فهرست پربینندههای نتفلیکس (Netflix)، نشان داده است جادوی آن نهتنها کهنه نشده، بلکه نسل جدیدی از بینندگان را هم شیفتهی خود کرده است.

راز ماندگاری کاسپر در توانایی آن برای ترکیب دقیق فانتزی، طنز و غم پنهان است. فیلم نه بهعنوان اثری صرفاً کودکانه، بلکه به عنوان روایتی دربارهی تنهایی، مرگ و ارتباط میان جهان زندگان و ارواح عمل میکند. کاسپر، روح مهربان و دلسادهای که میان دنیای مردگان سرگردان است، در کنار سه عموی شرور و شوخطبعش، بستری از تضاد و تعادل را میسازد که هم جنبهی سرگرمی دارد و هم در لایههای زیرین، تأملبرانگیز است.
در میان لحظات بهیادماندنی فیلم، حضور کوتاه و شگفتانگیز کلینت ایستوود (Clint Eastwood) جایگاه ویژهای دارد. در صحنهای، دکتر جیمز هاروی (Dr. James Harvey) با بازی بیل پولمن (Bill Pullman) تصویر خود را در آینه میبیند و ناگهان، چهرهاش به چهرهی ایستوود بدل میشود. این شوخی سینمایی، تضادی خلاقانه میان چهرهی جدی و اسطورهای ایستوود و فضای فانتزی فیلم ایجاد میکند؛ لحظهای که هم ادای احترامی هوشمندانه به فرهنگ عامه است و هم جلوهای از طنز درخشان فیلم.

کمتر کسی میداند که ایستوود شرط خاصی برای حضورش در این سکانس گذاشته بود: حضور استیون اسپیلبرگ (Steven Spielberg) در همان صحنه. اسپیلبرگ که از تهیهکنندگان اصلی فیلم بود، واقعاً در نسخهی اولیه مقابل دوربین رفت، اما تصویرش در تدوین نهایی حذف شد. این جزئیات پشتپرده نشان میدهد چگونه حتی در تولید فیلمی ظاهراً ساده، تصمیمهای هنری و سیاستهای استودیویی نقشی تعیینکننده دارند.
بازپخش کاسپر در نتفلیکس فرصتی تازه برای بازبینی یکی از آثار شاخص سینمای فانتزی دههی ۹۰ است. فیلمی که با وجود سادگی ظاهریاش، در لایههای زیرین خود نگاهی شاعرانه به مفهوم مرگ، خاطره و پیوندهای ازدسترفته دارد.
تماشای دوبارهی کاسپر تنها یادآوری یک خاطرهی نوستالژیک نیست، بلکه تجربهی دوبارهی سینمایی است که میان خیال و واقعیت، لبخند و اندوه، و زندگی و مرگ، پلی ظریف میسازد؛ پلی که هنوز بعد از سه دهه، تماشاگر را با همان جادوی نخستینش همراه میکند.


