مارول، از آن دست فرنچایزهایی که بیش از یک دهه مخاطبان سینما و تلویزیون را درگیر دنیای سوپرهیروییِ خود کرده، اینک در آستانه شروع فصلی نوین قرار دارد. انتشار خبر برنامهریزی برای حداقل ۱۴ پروژه مهم شامل فیلمها و سریالهای آینده طی دو تا سه سال آینده، نه تنها از آتش زیرخاکستر زندگی دنیای سینمایی مارول حکایت دارد بلکه پرسشهای جدی درباره مسیر استراتژیک کیفی این مجموعه گسترده پیش میکشد. این گزارش سینمایی در زمانی ارائه شده که شاهد تغییر مهمی در سیاست مارول و دیزنی هستیم؛ از تمرکز بر کیفیت آثار نسبت به کمیت سخن گفتهاند، اما پیچیدگیهای اجرایی و حجم انبوه پروژهها تعارضی آشکار با وعدههای تمرکز ایجاد کرده است.
در عرصه سریالها، پروژههایی از جمله چشمهای واکاندا (Eyes of Wakanda) با زمان انتشار آگوست ۲۰۲۵، مارول زامبیها (Marvel Zombies) در اکتبر ۲۰۲۵ و واندر من (Wonder Man) که قرار است در دسامبر همان سال به روی آنتن برود، نمایانگر گسترش دامنه روایتهای مارول به سوی روایتهای فرعیتر و توجه به ژانرهای تازه و بدیلی است که مخاطب نسبت به آنها آشنایی کمتری دارد. این حرکت تا حدی باعث خواهد شد که روایتهای مارول فقط محدود به قهرمانان اصلی نباشد، بلکه به شخصیتها و دنیایی پرجزئیاتتر توجه نشان داده شود، که اگر از ریتم و پرداخت مناسبی برخوردار باشد میتواند رمز موفقیت بعدی مارول باشد.
از سوی دیگر، بازگشت فصل دوم سریالهایی مثل دردویل: به دنیا آمده (Daredevil: Born Again) دوباره و اکس من ‘۹۷ (X-Men ’97)، باعث میشود مخاطب یک پایبندی به ادامه داستانهای پیشین و احترام به میراث فرنچایز را احساس کند، هر چند تاریخ دقیق عرضه برخی آثار هنوز مکتوب نشده است. این تحقق وعدهها در قالب سریال، که نسبت به فیلمها کمتر هزینهبر است، میتواند راهکاری منطقی برای حفظ حضور مارول در عرصه فرمتهای بلندمدت باشد.
اما در حوزه فیلم، ماجرا پیچیدهتر است. پس از دوران سلطه مطلق اونجرز و مرد عنکبوتی با تحسینهای گسترده و میلیونها دلار فروش، مارول اکنون در تلاش است با کاهش حجم تولید به میانگین دو تا سه فیلم در سال، کیفیت را بهطور واقعی ارتقا دهد. فیلمهای تازهای همچون کاپیتان آمریکا، چهار شگفتانگیز و صاعقهها عرضه شدهاند که به رغم شروع امیدوارکننده، درآمدشان نسبت به استانداردهای پیشین مارول بسیار متواضع بوده است، امری که میتواند نشانهای از خستگی یا اشباع بازار سوپرهیرویی باشد.
از سوی دیگر، بازگشت رابرت داونی جونیور در کنار تیم جدید اونجرز و حضور بیش از ۲۰ شخصیت مختلف در پروژههای پیش رو، نشاندهنده اصرار مکرر مارول به حفظ و بسط دنیای متحد خود است اما همزمان مشکلات تولیدی و کاری مثل «فراموشی» تکمیل فیلمنامه فیلمها یا تغییرات متعدد کارگردان و نویسنده پروژه بلید، سایههای جدی بر روند اجرایی انداختهاند. این موارد از دیدگاه روایت سینمایی، علاوه بر ایجاد آشفتگی در میزانسن و فرمانروایی هماهنگ تصویر، میتواند مخاطب سختپسند را به تردید بیندازد.
نکته جذاب و امیدبخش، وعده بازگشت مرد عنکبوتی ۴ است که در آستانه شروع فیلمبرداری است. حضور تام هالند و تاکید بر بازگشت به سینمای قدیمی با استفاده از لوکیشنهای واقعی و جلوههای عملی، گمانهزنیها را به سوی بازآفرینی تجربهای اصیلتر و شاید هنریتر سوق داده که میتواند برگ برنده مارول در مقابله با نقدها و افت عمومی باشد.
با تمامی این تحولات، پرسش اساسی آن است که آیا مارول قادر خواهد بود تعادلی واقعی میان کیفیت و کمیت بیابد یا تجربیات قبلیاش در این زمینه همچنان تکرار خواهد شد؟ آیا فرنچایز در این دوره بحرانی توان جلب نقدهای مثبت و حفظ وفاداری طرفداران جدی را دارد؟ و آیا برنامههای بلندپروازانه بازگردانی شخصیتهای محبوب میتواند مجدداً رونق اقتصادی و هنری را به این دنیای سینمایی بازگرداند؟ اینها موضوعاتی هستند که تنها گذر زمان و دقت در اجرایی دقیق پروژهها میتواند پاسخ دهد. برای علاقمندان به ژانر سوپرهیرویی و نقد سینمایی، تحلیل این تحولات فرصتی طلایی برای رصد تکامل یک فرنچایز پیچیده است.