بازسازی یک فیلم محبوب دهه ۲۰۰۰ که در فضای سینمای خانوادگی جاودانه شده، همیشه نکاتی فراتر از صرف بازتولید روایتی ساده دارد. شب در موزه (Night at the Museum)، شاهکار نسبتا فراموشنشدنی شاون لوی که در سال ۲۰۰۶ با بازی بن استیلر (Ben Stiller) منتشر شد، اکنون در دست بازاندیشی قرار گرفته است؛ اما آنچه بیش از همه جلب توجه میکند، رویکرد تازهای است که به داستان متصل به موزه نیویورک خواهد داشت.
بر خلاف استانداردهای رایج در سینمای هالیوود که تمایل به پیگیری فرنچایزها از مسیر دنبالهسازی خطی دارند، به نظر میرسد این پروژه بیشتر به سمت ریمیجینگ یا بازآفرینی با پویایی جدید پیش میرود تا تمدید صرف یک روایت گذشته. تمرکز بر شخصیتها و داستانهای نوین در همان فضای جادویی اصلی، فرصتی استثنایی برای ورود به لایههای تازهای از تمها و اتمسفر شب در موزه فراهم میآورد؛ رویکردی که میتواند از تکرار زدگی معمولی جلوگیری کند و فیلم را در قامت یک اثر مستقل و معاصر معرفی نماید.
شاون لوی، کارگردان آشنای ما که با فیلمهای موفقی چون ددپول و ولورین شناخته شده و عمدتا با ژانرهای اکشن-کمدی و دنیای ابرقهرمانی سبک و سنگین کرده است، این بار در مقام تهیهکننده به خدمت پروژه درآمده و تولید را از طریق شرکت 21 Laps Entertainment بر عهده دارد. این گام، ضمن حفظ ارتباط با اصل و ریشههای اثر، نوید بخش ترکیبی از تجربه موفق در سبکهای پاپ کلچر و سینمای عامهپسند است که ممکن است قاب جدیدی برای شب در موزه رقم بزند.

فیلم اصلی از آن جهت قابل ذکر است که بن استیلر نقشی ایفا کرد که به شدت به فضاسازی داستانکهای شبانه موزه و پویایی شخصیتها بستگی داشت. روایت فیلم حول محور زنده شدن تکتک اشیاء و افراد نمایش داده شده در موزه است که ترکیبی از افسانه، تاریخ و جادوی کودکی را کنار هم قرار میدهد. این میزانسن از ابتدا با ادغام تأمل برانگیز میان واقعیت و خیال برای مخاطبانی در سنین مختلف جذابیت ساخت، اما نه بدون کاستیهایی که ریشه در محدودیتهای روایت خطی و فرمولی آن زمان داشت.
اما اکنون، وقتی زمزمههای تغییر و بازآفرینی مطرح میشود، باید منتظر تحولاتی فراتر از تغییرات سطحی بود؛ چه در شکلدادن شخصیتهای تازه و چه در بازتعریف تماتیک و میزانسن، که میتواند به بسط روایت سینمای خانواده در قالبی مدرنتر و طبق چشمانداز نسل جدید بیانجامد. نکته قابل توجه همینجاست که پروژه در استودیویی همچون 20th Century Studios که زیر پرچم دیزنی است، توسعه مییابد؛ جایی که این نوع نگرشها از نظر تجاری و هنری میتوانند به هم پیوند بخورند.
همچنین ضعف یا قوت این پروژه را میتوان در زمینه کارگردانی شاون لوی و تحولات فیلمنامهایاش ارزیابی کرد؛ زیرا وی که این روزها پروژه مهم دیگری با محوریت Star Wars: Starfighter را در دست تولید دارد، تجربیات تازهای را در زمینه ترکیب ژانر فانتزی و داستانهای ماندگار در دنیای پاپ فرهنگ اندوخته است. نقش او در این دو پروژه نشان میدهد که چگونه سینماگران معاصر به دنبال ارتقاء ظرفیت روایتهای کلاسیک با دغدغههای روز هستند.
اجمالا، این بازسازی نوید میدهد که مخاطب با فرم و محتوایی جدید روبرو خواهد شد که میتواند بحثهای مفصلتری درباره چگونگی بازتولید و بهروزرسانی آثار فان-فمیلیال کلاسیک در هزاره سوم به راه اندازد. این سوال که آیا این پروژه صرفا به دنبال جلب نسل جدید است یا قصد دارد از پس بار فیلم اصلی برآید و حتی فراتر رود، هنوز بیپاسخ مانده، اما هر چه که باشد، بازگشت «شب در موزه» بیشک برای افرادی که به دنبال سینمای ژانر و داستانسرایی پرایده هستند، اتفاق مهمی به شمار میرود.