از پس سالها سکوت تصویری و تأملات سینمایی در جهان جادویی هری پاتر، چه بسا اکنون شاهد باشیم که سریال تلویزیونی جدید هری پاتر پا را فراتر از اقتباسهای پیشین گذاشته و پای «ولدمورت» را به شکل زنده و پرجزئیات باز کند. این پروژه که پس از وقفهای طولانی بازی را به عرصه تلویزیون میآورد، نهتنها فرصت بیان روایتهای فراموششده را فراهم میآورد، بلکه قصد دارد با تأکید بر جزئیات کمتر به تصویر کشیدهشده در فیلمها، به عمق خاطرات و پیچیدگیهای کاراکتر ولدمورت بپردازد و لایههای تاریخی دراماتیک خانواده پاتر را برجسته کند.
برخلاف سری فیلمهای سینمایی که تمرکز غالب خود را بر ماجراجوییهای نوجوانانه هری گذاشته بودند، این سریال قرار است به اقتباسی دقیقتر و ریشهایتر از رمانهای جی.کی. رولینگ وفادار باشد، که البته این «وفاداری» از منظر بازسازی موقعیتها و تاریکیهای دراماتیک است؛ جایی که میزانسن نقاط کلیدی چون گودریک هالو (Godric’s Hollow) به عنوان مکانی نمادین در تاریخ جادویی معرفی میشود.

گودریک هالو جایی است که تراژدی اساسی به وقوع پیوسته و نقطه شروع فجایع بزرگ در زندگی هری را شکل داده است؛ قتل والدینش، جیمز و لیلی پاتر، توسط لرد ولدمورت، همان جادوگری که هیچگاه به تصویر تمامعیار سینمایی دست نیافت. حال، با اعلام شایعاتی مبنی بر انتخاب بازیگر زن برای نقش «لیدی ولدمورت» و نشان دادن تصاویر لوکیشن این روستا، گمانهزنیها از پرداختی دقیقتر به این رخداد تاریخی و حس دراماتیک نمایش داده نشده حداقل در فرانچایز جدید قوت گرفته است.
فارغ از انتخاب جنسیت بازیگر ولدمورت، این مسئله به معنی ایجاد تغییرات ساختاری جذابی در روایت است که میتواند وجوه تاریخی و روانشناختی شخصیت پلید مرکزی داستان را تبیین کند؛ چالشی که تا کنون فیلمها با اجتناب از تکرار مخاطب، از کنار آن عبور کردهاند. گرچه هنوز سخنی رسمی درباره جزئیات داستان گفته نشده، اما تحلیلگران رسانهای بر این باورند که سریال به احتمال فراوان، لحظات تاریخی از جمله شب هالووین ۱۹۸۱، زمان کشتار والدین هری، و تاثیرات روانی این واقعه بر او را در تدوینی موازی و زمانشکن به تصویر خواهد کشید.
این بخشی است که در سینمایها فیلمها تنها به صورت فلشبکهای کوتاه به آن پرداخته شده؛ اما سریال تلویزیونی با ظرفیت زمان بیشتر و تمرکز کمتر بر رویدادهای اکشن، شانس بیشتری دارد تا در بستر زمانی گسترش یافته، جزئیاتی ظریفتر و ملودراماتیکتر ارائه دهد. همچنین، بازخوانی وقایع گودریک هالو میتواند دامنه روابط پیچیده خانوادگی، تاریخچه جادوگران و تاثیرات جنگهای جادویی را پررنگتر کند؛ موضوعاتی که در دل رمانها حاضرند اما در اقتباسهای سینمایی تا حدودی کمرنگ شدهاند.
نکته جالب دیگر، تصمیم سازندگان به فضاسازی حقیقی و اِلمانهای بصری مرتبط با یک روستای انگلیسی که اعتبار تماتیک و جغرافیایی سریال را افزایش میدهد. این رویکرد به طراحی میزانسن پیچیدهتری برای ثبت یگانگی فضای شهری و حس زمان اشاره دارد که از طریق آن، دیگر فقط قصهگویی صرف نیست، بلکه حضور مکان به مثابه یک قلمرو داستانی زنده، به مرکز ثقل روایت بدل میشود.
علاوه بر این، برای طرفداران جهان هری پاتر که سالها در کمینه ساختار فیلمها به انتظار روایتهایی گستردهتر ماندهاند، این سریال ممکن است افقهای تازهای را از طریق گرهگشاییهای داستانی و پروفایلینگ شخصیت ولدمورت و خانواده او بگشاید؛ اتفاقی که میتواند کسب درجهای از بار دراماتیک، روایت روانی و زیرمتن فلسفی را به این دنیای خیالی تحمیل کند و نتیجهاش چیزی بسیار فراتر از یک تولید تجاری پرهزینه باشد.
طراحی چنین پروژهای همزمان چالشی و هیجانانگیز است؛ چرا که اگر بازیگر زن در نقش ولدمورت ظاهر شود، نه تنها ساختار نمادین شخصیت وی بازتعریف میشود، بلکه به نوعی مواضع جنسیتی در روایت داستان نیز تحولی مییابد – ماهیتی که میتواند به تحلیلهای فمینیستی و جندر در نقد فیلمها افزود.
در پایان، طرفداران و منتقدان سینما به انتظار ۲۰۲۷ خواهند نشست تا ببینند آیا این سریال میتواند همچون یک بازگشت ناب به ریشههای رمانها عمل کند، یا به دام جذبهای هالیوودی و فنآوریهای پرزرق و برق خواهد افتاد. بیشک یک اقتباس تلویزیونی از «هری پاتر» بیش از گذشته نیازمند تعادلی جسورانه میان وفاداری به متن اولیه و جذابیت فرامتنی است که مخاطب معاصر میطلبد.


