هفده سال پیش، زمانی که آیرونمن (Iron Man – 2008) آغازگر جهان سینمایی مارول (Marvel Cinematic Universe – MCU) شد، کمتر کسی گمان میبرد شخصیتی نسبتاً کماهمیت در کمیکها بتواند پایهگذار بزرگترین فرنچایز تاریخ سینما شود؛ جهانی متشکل از بیش از بیست قهرمان و شش فاز بههمپیوسته که ساختار سینمای تجاری را برای همیشه تغییر داد.
اکنون با ورود به فاز ششم (Phase Six)، MCU در نقطهای حساس قرار گرفته است؛ جایی میان بحران خلاقیت و بازتعریف هویت. این پرسش جدیتر از همیشه مطرح است: اگر جهان مارول ناگهان تصمیم به شروعی دوباره (Reboot) بگیرد، سرنوشت این امپراتوری سینمایی چه خواهد شد؟
نگاهی کوتاه به مسیر فازهای پیشین
فاز اول (Phase One – 2008 تا 2012) آغازگر همه چیز بود؛ معرفی شخصیتهایی چون آیرونمن، ثور (Thor) و کاپیتان آمریکا (Captain America) که در نهایت با فیلم اونجرز (The Avengers – 2012) به هم پیوستند. این اتحاد، الگویی تازه در روایتهای سینمایی ایجاد کرد و ثابت کرد که جهانهای مشترک میتوانند هم از نظر تجاری و هم از نظر روایی موفق باشند.
فاز دوم (Phase Two – 2013 تا 2015) مسیر رشد را ادامه داد. فیلمهایی چون گاردینز آو گلکسی (Guardians of the Galaxy)، کاپیتان آمریکا: سرباز زمستان (Captain America: The Winter Soldier) و اونجرز: عصر اولتران (Avengers: Age of Ultron) نشان دادند که حتی قهرمانان کمتر شناختهشده نیز میتوانند در گیشه بدرخشند. پایان این فاز با بیش از ۶ میلیارد دلار فروش جهانی همراه شد.
اما فاز سوم (Phase Three – 2016 تا 2019) نقطه اوج MCU بود؛ فازی که با فیلمهایی چون بلک پنتر (Black Panther)، دکتر استرنج (Doctor Strange) و در نهایت دو ابرفیلم اونجرز: جنگ بینهایت (Avengers: Infinity War) و اونجرز: پایان بازی (Avengers: Endgame)، نه تنها مرزهای فروش بلکه مفاهیم قهرمانی را بازتعریف کرد. مجموع فروش این فاز بیش از ۱۳ میلیارد دلار بود و MCU را به پدیدهای فرهنگی بدل کرد.

دنیای چندجهانی؛ گسترش بینهایت یا پراکندگی خلاقیت؟
با فاز چهارم و پنجم، MCU وارد قلمرو جدیدی شد؛ قلمرو چندجهانی (Multiverse). آثاری چون اترنالز (Eternals)، شانگچی (Shang-Chi)، میس مارول (Ms. Marvel) و کیت بیشاپ (Kate Bishop) نشانگر ظهور نسل تازهای از قهرمانان بودند.
در این میان، ورود جدی مارول به سریالهای دیزنیپلاس (Disney+) ساختار داستانگویی را متحول کرد و ارتباط میان سینما و تلویزیون را محو ساخت.
با این حال، منتقدان معتقدند که این گسترش عظیم، انسجام و هویت اولیه جهان مارول را تا حدی تضعیف کرده است. سریالها و فیلمهای جدید هرچند پرجزئیات و جسورانهاند، اما در برخی موارد از تمرکز روایی آثار کلاسیکتر فاصله گرفتهاند.

فاز ششم؛ آغاز دوباره یا بازتعریف هوشمندانه؟
فاز ششم (Phase Six) با پروژههای بزرگ و مورد انتظار شروع میشود:
- فنتستیک فور: نخستین گامها (Fantastic Four: First Steps – 2025)
- اونجرز: روز رستاخیز (Avengers: Doomsday – 2026)
- اونجرز: جنگهای مخفی (Avengers: Secret Wars – 2027)
این سه فیلم نه تنها نقطه عطف روایی MCU خواهند بود بلکه ممکن است مرز میان بازسازی (Rebuilding) و بازراهاندازی (Rebooting) را از بین ببرند. کوین فایگی (Kevin Feige)، رئیس MCU، از «جنگهای مخفی» به عنوان بازنشانی نرم یاد کرده است؛ رویکردی که بدون پاک کردن گذشته، جهان را به شکلی منسجمتر بازسازی میکند.
اما بزرگترین چالش فاز ششم، جایگزینی قهرمانان نسل اول است. بازیگرانی چون رابرت داونی جونیور (Robert Downey Jr.) در نقش تونی استارک (Tony Stark)، کریس ایوانز (Chris Evans) در نقش استیو راجرز (Steve Rogers) و اسکارلت جوهانسون (Scarlett Johansson) در نقش ناتاشا رومانوف (Natasha Romanoff) فراتر از نقشهایشان رفتهاند و به نمادهای فرهنگی بدل شدهاند.
تحقیقات نشان میدهد ۷۴ درصد از طرفداران مارول معتقدند این بازیگران عامل اصلی پیوند احساسیشان با شخصیتها هستند؛ بنابراین جایگزینی آنها، صرفاً یک تصمیم تولیدی نیست، بلکه یک ریسک عاطفی و فرهنگی است.

چندجهانی به مثابه استعارهای از سینمای بازتولید
مارول با استفاده از مفهوم چندجهانی، راهی برای تداوم و نوآوری همزمان یافته است. تغییر ادوارد نورتون (Edward Norton) به مارک رافالو (Mark Ruffalo) در نقش هالک (Hulk) یا موفقیت تام هالند (Tom Holland) پس از نسخههای قبلی اسپایدرمن (Spider-Man)، نمونههایی از امکان بازآفرینی بدون خیانت به اصالت هستند.
چندجهانی نه فقط ابزار روایی بلکه استعارهای از وضعیت امروز سینماست: بازتولید ایدههای قدیمی در قالبهای تازه، با احترام به میراث گذشته.

جنگهای مخفی؛ آشتی با گذشته، حرکت به سوی آینده
فیلم اونجرز: جنگهای مخفی وعدهی بازتعریف کل ساختار MCU را میدهد. هدف آن، یکپارچهسازی تمام خطوط زمانی و خلق جهانی منسجم است که در آن قهرمانان زمینی، کیهانی و چندبعدی در کنار هم وجود دارند. در این مسیر، خانوادهی فنتستیک فور (Fantastic Four) قرار است سنگ بنای جهان جدید باشند.
این طرح، اگر بهدرستی اجرا شود، میتواند همچون پلی میان نوستالژی و نوآوری عمل کند؛ نه حذف گذشته، بلکه تبدیل آن به بخشی از مسیر آینده.
آزمونی برای خودِ مارول
امروز، جهان سینمایی مارول (MCU) در لحظهای ایستاده که همانقدر خطرناک است که الهامبخش. فاز ششم میتواند یا نقطهی بازگشت به شکوه گذشته باشد، یا آغاز فروپاشی در پیچیدگی بیش از حد.
شاید MCU نیازی به ریبوت کامل نداشته باشد، بلکه به بازخوانی چندنسخهای نیاز دارد؛ مدلی که گذشته را حفظ میکند اما آیندهای تازه میسازد.
در نهایت، پرسش اساسی این است: آیا مخاطبان آمادهاند قهرمانان محبوب خود را در چهرهها و شکلهای تازه بپذیرند؟
پاسخ این پرسش، سرنوشت بزرگترین جهان سینمایی تاریخ را رقم خواهد زد.


