فیلم Disclosure Day (روز افشا) از همان ایدهای استفاده میکند که سالهاست هم ذهن دانشمندان را درگیر کرده و هم سوخت اصلی سینمای علمی–تخیلی بوده: اگر بیگانگان واقعاً وجود داشته باشند، لحظهی افشای آن چه شکلی خواهد داشت؟
استیون اسپیلبرگ (Steven Spielberg) در این پروژه دوباره سراغ همان دغدغهای رفته که در آثاری مثل برخورد نزدیک از نوع سوم (Close Encounters of the Third Kind) و ای تی (E.T.) هم دیده میشد؛ ترس، شگفتی و ناتوانی انسان در مواجهه با چیزی که فراتر از درکش است.
نکته جالب اینجاست که فرضهای فیلم، برخلاف ظاهر ترسناکشان، کاملاً جدا از بحثهای علمی نیستند. اخترزیستشناسان سالهاست میگویند اگر حیات هوشمند روی سیارهای شبیه زمین شکل گرفته باشد، احتمالاً از قوانین تکامل (Evolution) مشابهی پیروی میکند. یعنی بیگانگان الزاماً موجوداتی کاملاً غیرقابلدرک نیستند، بلکه شکل ارتباطشان میتواند ریشههایی آشنا داشته باشد.

چرا اسپیلبرگ سراغ «ارتباط» میرود؟
در Disclosure Day، تمرکز اصلی روی خودِ موجودات فضایی نیست، بلکه روی ارتباط است؛ اینکه تماس با یک هوش غیرزمینی چه تأثیری روی انسان میگذارد. این دقیقاً همان جایی است که فیلم به شکل غیرمستقیم به نظریههای علمی نزدیک میشود.
دانشمندانی مثل داگلاس واکاچ (Douglas Vakoch)، رئیس METI International، معتقدند اگر بیگانگان در محیطی با جو و هوا زندگی کنند، استفاده از صدا یکی از منطقیترین راههای ارتباط است. روی زمین هم از پرندگان تا فیلها، معنا از دل الگوهای صوتی متغیر شکل میگیرد. اسپیلبرگ از همین ایده استفاده میکند تا «ارتباط» را نه به شکل پیام رادیویی خشک، بلکه به شکل یک تجربه انسانی، ناآرام و حتی وحشتناک نشان دهد.
بیگانگان اسپیلبرگ، انساننما نیستند
با این حال، فیلم به دام سادهسازی هم نمیافتد. یکی از پیامهای ضمنی Disclosure Day این است که نباید بیگانگان را شبیه انسان تصور کرد. میا بل پارکینسون (Mia Belle Parkinson) از مرکز اخترزیستشناسی بریتانیا میگوید تنها نمونهای که از حیات میشناسیم، زمین است و همین باعث میشود ناخودآگاه همه چیز را با معیار خودمان بسنجیم.
اسپیلبرگ این محدودیت را به بخشی از درام فیلم تبدیل میکند؛ جایی که انسانها تلاش میکنند چیزی را بفهمند که اساساً برای فهم انسانی طراحی نشده. درست مثل موجودات اعماق اقیانوس که با نور زیستی (Bioluminescence) ارتباط برقرار میکنند، بیگانگان هم ممکن است روشهایی داشته باشند که برای ما غریزی نیست.

«روز افشا» یعنی چه؟
عنوان Disclosure Day خودش یک مفهوم علمی–سیاسی است. در دنیای واقعی، «افشا» به معنای لحظهای است که حقیقتِ وجود حیات فرازمینی دیگر قابل انکار نباشد؛ نه لزوماً با فرود سفینهها، بلکه با دریافت یک نشانه غیرقابلانکار. بسیاری از پژوهشگران SETI معتقدند اگر چنین لحظهای رخ دهد، احتمالاً با یک سیگنال ساده و تکرارشونده رادیویی یا نوری خواهد بود، نه تماس مستقیم.
اسپیلبرگ اما این ایده را انسانی میکند. او نمیپرسد «آیا بیگانگان وجود دارند؟» بلکه میپرسد: اگر حقیقت ناگهان آشکار شود، انسانها از نظر روانی، اجتماعی و اخلاقی چه میشوند؟
پارادوکس فرمی و ترسی که زیر پوست فیلم است
در پسزمینه Disclosure Day، سایه پارادوکس فرمی هم دیده میشود؛ این سؤال که چرا با وجود میلیاردها سیاره، هنوز هیچ تمدن هوشمندی را پیدا نکردهایم. یکی از پاسخها «فیلتر بزرگ» است؛ مانعی که شاید تمدنها قبل از رسیدن به مرحله ارتباط بینستارهای نابودشان میکند.
فیلم اسپیلبرگ دقیقاً روی همین اضطراب دست میگذارد. شاید ترس واقعی فیلم از خود بیگانگان نباشد، بلکه از این باشد که انسانها هنوز برای دانستن حقیقت آماده نیستند.
Disclosure Day یک فیلم درباره موجودات فضایی نیست؛ فیلمی است درباره لحظهای که انسان مجبور میشود جایگاه خودش را در جهان بازتعریف کند. اسپیلبرگ با تکیه بر ایدههایی که ریشه در اخترزیستشناسی، نظریههای ارتباطی و پارادوکسهای علمی دارند، داستانی میسازد که هم تخیلی است و هم به طرز نگرانکنندهای نزدیک به واقعیت.
اگر روزی واقعاً «روز افشا» فرا برسد، شاید آنقدرها شبیه فیلمها نباشد؛ اما همانطور که اسپیلبرگ نشان میدهد، اثر آن روی ذهن بشر میتواند دقیقاً به همین اندازه تکاندهنده باشد.
اگر هنوز تریلر Disclosure Day را ندیدهاید، این ویدیو میتواند اولین نگاه شما به دنیای مرموز فیلم جدید اسپیلبرگ باشد.


