فیلم ترسناک شرکت گرگها ساخته نیل جوردن در سال ۱۹۸۴، یکی از آثار شاخصی است که اسطورههای اروپایی را به شکلی بالغانه بازآفرینی کرده است. این فیلم که بر اساس قصههای عامیانه کلاسیک ساخته شده، به شکلی منحصر به فرد داستان شنل قرمزی را بازآفرینی میکند. با فانتازیو و نگاهی دوباره به فیلم The Company of Wolves همراه باشید.
چرا باید فیلم ترسناک The Company of Wolves را تماشا کنید؟

فیلم شرکت گرگها از همان ابتدا با داستانی روزمره آغاز میشود؛ زن جوانی به نام رزالین در پی از دست دادن خواهرش به دست گرگها، به خانه مادربزرگش در اعماق جنگل میرود. در این جهان که زمان و مکان به شکلی خوابآلود و فرازمانی بازنمایی شده، مادربزرگ برای رزالین شنل قرمزی میبافد و هشدار میدهد که به کسانی با ابروهای پیوسته اعتماد نکند. در واقع در این جهان ابروهای پیوسته نشانهای از انسانهایی است که احتمال تبدیل شدن به یک گرگینه را دارند.
فیلم شامل چند داستان کوتاه است که توسط مادربزرگ برای رزالین روایت میشوند؛ از ازدواج دختری جوان با دامادی که گرگینه است گرفته تا داستان مردی که روح خود را به شیطان فروخته تا تبدیل به گرگ شود. این استراتژی تدوین موازی، با در همتنیدن قصههای قدیمی و روانشناسی مدرن، عمق آن را افزایش داده و فیلم را به اثری فراتر از یک قصه ترسناک سطحی ارتقا میدهد.
پویایی روایی و کاوش پیچیدگیهای اسطوره شناسی باعث شده تا این فیلم همچون یک اپیزود وحشت کلاسیک و در عین حال یک روایت فلسفی کارکرد داشته باشد. ترکیب اعصار در یک چارچوب زمانی—داستانی که هم قرن هجدهم و هم معاصر را به حلقه یکسانی وصل میکند—ارائهٔ یک انتقاد طبقاتی به شیوه لوییس بونوئل را ممکن میسازد. میزبانان اشرافی در فضایی سورئال تبدیل به گرگ میشوند، فریاد اعتراض علیه محافظهکاریهای اخلاقی و سطحینگری اجتماعی است.

نکته قابل توجه اثر مذکور، حضور عناصر بصری برجسته و میزانسنهای مدبرانه فیلم است. فیلمبرداری مهآلود و رنگپردازی اشباع شده برایان لافتوس، به همراه طراحی صحنه استادانه آنتون فارست و نایجل فلپس که چند سال بعد به خلق فضای گوتیک فیلم «بتمن» تیم برتون میپرداختند، جلوههای بصری خاصی پدید آوردهاند که اثری بالغ و هنری از ژانر وحشت ارائه میدهد.
تبدیل شدن انسان به گرگ، یکی از اصلیترین شاخصههای ژانر گرگینه است و «شرکت گرگها» با بهره بردن از ایدههای بصری خلاقانه، به ویژه صحنهای که دُم و پوزه گرگ از دهان انسان پدیدار میشود، به یک اثر فراموشنشدنی بدل شده است. این سکانس که به خاطر محدودیت بودجه به شیوهای مینیمال و در عین حال تاثیرگذار اجرا شده، به خوبی نشاندهنده تسلط کارگردان بر زبان بصری ژانر وحشت است. حضور انجا لنزبری که نقش کلیدی مادربزرگ را ایفا میکند، دیوید وارنر به عنوان پدر رزالین، ترنس استمپ در نقش شیطان و باقی بازیگران مطرح مثل جیم کارتر هم باعث شده تا شاهد چهرههایی آشنا و حرفهای در این فیلم دوستداشتنی باشیم.
جالب است بدانید که در این فیلم حتی از گرگ واقعی هم استفاده نشده و تمامی سکانسها با حضور ژرمن شپردهای آموزش دیده کارگردانی شدهاند. تمامی این موارد، جایگاه این اثر در میان فیلمهای برتر مربوط به گرگینهها را حفظ میکند. اگرچه The Company of Wolves با گذر بیش از ۴۰ سال از زمان ساختش به فراموشی سپرده شده، اما هنوز هم یک اثر ارزشمند محسوب میشود که تماشای آن توسط نسل جدید هم خالی از لطف نخواهد بود.
اگر به دنبال فیلمی هستید که همزمان به ژانر وحشت واقعگرایانه و مدرن بپردازد و هم در لایههای تماتیک خود نظری به اسطورهها و فرهنگ عامه داشته باشد، شرکت گرگها انتخابی ایدهآل است.


