در دنیای جادوگری هری پاتر (Harry Potter)، سنتی دیرینه بر پیروزی نیکی بر شر حاکم است؛ اما اگر فراتر از چهرههای برتر شرارت مثل ولدمورت (Voldemort) و بلاتریکس (Bellatrix) نگاه کنیم، شخصیتی برخلاف انتظار، خطرناکترین جادوگر این فرنچایز است که اغلب مورد بیتوجهی قرار گرفته: گیلدروی لاکهارت.
لاکهارت (Gilderoy Lockhart) در هری پاتر و تالار اسرار (Harry Potter and the Chamber of Secrets) به عنوان استاد دفاع در برابر جادوی سیاه معرفی میشود؛ اما پشت چهرهای خودشیفته و بیضرر، رازی تاریک و فریبنده نهفته است. این جادوگر نه قدرت واقعی داشت و نه نیتی نیک، بلکه با دزدی و جعل خاطرات قهرمانانه دیگران شهرت و محبوبیت بهدست آورد؛ کاری که او را به یکی از خطرناکترین شخصیتهای این جهان جادویی بدل کرد.
لاکهارت در اصل از کودکی در خانوادهای فشفشه یا اسکوییب (Squib)، کسانی که قدرت جادوگری ندارند، زاده شده و به دلیل نبود استعداد واقعی جادو، با خودبزرگبینی بیش از حد و نیاز افراطی به جلب توجه رشد کرد. داستانهای دلاوری که در کتابهای متعددش روایت کرده، تمامی جعلی و سرقت شده از جادوگران شجاع دیگر است که با استفاده از طلسمهای حافظه (Memory Charms) خاطرات آنها را پاک کرده و خود را به جای آنها جا زده است.
جادوی حافظه که دارا بودن مهارت در آن حتی میتواند به خطرناکی طلسمهای غیر قابل بخشش باشد، ابزاری بود برای لاکهارت تا دقیقترین و شخصیترین خاطرات را از قربانیانش خارج کند و به زعم خودش دنیای جادوگری را گول بزند. اینکه او چطور توانست این فریبکاری را سالها ادامه دهد، به ضعف توجه مخاطبان و اعتماد بیدلیل جامعه جادوگری بازمیگردد.
نمایش پوچ لاکهارت در هاگوارتز
زمانی که لاکهارت به عنوان معلم وارد هاگوارتز (Hogwarts) میشود، نقاب او به سرعت کنار میرود. در واقع، ضعف جادویی او باعث تحقیر در میان دانشآموزان و حتی استادان میگردد. دوئل علنی او با اسنیپ (Snape) یک نماد روشن از بیکفایتی لاکهارت است. اما وحشتناکترین بخش شخصیت او، فقدان هرگونه همدلی بود. در لحظهای که برای نجات جینی (Ginny)، دانشآموز ربوده شده، باید میآمد، از او صرف نظر میکند تا بتواند داستانسرایی قلابی خود را پیش ببرد.
در جایی که باید قهرمان باشد، او خواستههای شخصیاش را بر زندگی دانشآموزان ترجیح میدهد و برای بازگو کردن داستانش دست به استفاده از طلسم حافظه روی هری (Harry) و رون (Ron) میزند؛ عملی که نشان از روانپریشی و شرارت درونی او دارد.
تجسم شرارت در لفافه قهرمانی
وجود لاکهارت در مقایسه با کاراکترهایی مانند ولدمورت که شرارتشان آشکار است، ترسناکتر است؛ چون او نقابی به اندازه دلقکهای دنیای کمیکها دارد. او نقش قهرمانی را بازی میکند که در واقع از سوء استفاده و فریب دیگران به دنبال قدرت و شهرت است.
سوء استفاده از جادوهای حافظه به روشی که او انجام داد، میتواند زندگی و ذهن یک فرد را به کلی نابود کند. بدتر از همه، او بدون کوچکترین حس مسئولیتی، و فقط برای موفقیت شخصی، خاطرات مردم را دستکاری میکرد. همین میزان رفتار خودخواهانه و بیرحمانه لاکهارت، او را در سطح بلاتریکس و ولدمورت قرار میدهد، البته با رویکردی مکارانهتر.
دلیل انتخاب لاکهارت توسط دامبلدور (Dumbledore)
اما سوال اساسی این است که چرا دامبلدور چنین فردی را به عنوان استاد دفاع در برابر جادوی سیاه برگزید؟ نظریهای جذاب مطرح است که دامبلدور از حقایق تاریک لاکهارت آگاه بود و استخدام وی برای آن بود که بالاخره نقطه پایانی بر فریبکاریهای این دغلکار بگذارد.
نقش نفرین شده این جایگاه، که از زمان رد صلاحیت تام ریدل (Tom Riddle) ادامه داشته، به دامبلدور اطمینان داده بود که لاکهارت بیشتر از یک سال دوام نخواهد آورد. رسیدگی و نظارت دقیق هاگوارتز باعث زوال سریع نقاب وی شد، خصوصاً وقتی طلسم حافظهاش بر اثر نقص چوبدستی رون خود به خود شکست و او را در بیمارستان جادویی به کما برد.
در نهایت، گیلدروی لاکهارت داستانی مهم و کمتر دیده شده را در دنیای هری پاتر رقم میزند؛ شخصیتی که نماینده شرارت خام، فریب و سوءاستفاده از اعتماد است و با تحلیل درست ابعاد تاریک او، میتوان فهمید که چه قدرتهای مخفی و تهدیدهای غیرمنتظرهای در این فرنچایز وجود دارد.


