۵۴ سال پیش، یکی از بزرگترین و تأثیرگذارترین کراساورهای تاریخ کمیکهای مارول با عنوان جنگ کری–اسکرویل (Kree–Skrull War) به پایانی پرهیجان رسید. این داستان نهتنها یکی از رویدادهای کلیدی دنیای مارول (Marvel) محسوب میشود، بلکه نمونهای شاخص از تلفیق شکوه کمیکهای کلاسیک با ایدههای مدرن روایت ابرقهرمانی است؛ روایتی که مسیر داستانگویی کیهانی مارول را برای همیشه تغییر داد.
این حماسه از شمارهی Avengers #89 آغاز شد و در Avengers #97 به اوج خود رسید. یک خط داستانی ۹ شمارهای که مخاطب را به دل نبردی تمامعیار میان دو امپراتوری کهن و قدرتمند، یعنی کریها (Kree) و اسکرویلها (Skrull) میبرد؛ جنگی که زمین ناخواسته به نقطهی کانونی آن تبدیل میشود. در جریان این روایت، انتقامجویان (Avengers) برای نخستینبار تا دورترین نقاط کیهان مارول پیش میروند، پیوندهایی مهم مانند رابطهی ویژن (Vision) و اسکارلت ویچ (Scarlet Witch) شکل میگیرد و مهمتر از همه، نیرویی مرموز با عنوان Destiny Force معرفی میشود.

ریشههای داستان به شکلی هوشمندانه به یک اتفاق بهظاهر ساده بازمیگردد. در شمارهی Fantastic Four #2، چهار اسکرویل پس از شکست به گاو تبدیل میشوند؛ اما در پنل پایانی، تنها سه گاو باقی میماند. همین جزئیات کوچک جرقهی ایدهای بزرگ را در ذهن روی توماس (Roy Thomas) ایجاد کرد. اسکرویلی که تغییر شکل نداده بود، وارد سیاست میشود و با جا زدن خود بهعنوان سناتور کرادوک (Senator Craddock)، اعتبار انتقامجویان را زیر سؤال میبرد و حتی باعث فروپاشی موقت تیم میشود.
در همین زمان، رونان آکیوزر (Ronan the Accuser) بهدنبال تصرف زمین است و همین اقدام، سیاره را وارد جنگی کهن میان دو امپراتوری کیهانی میکند. در قلب این درگیری، کاپیتان مارول (Captain Marvel – Mar-Vell) قرار دارد؛ شخصیتی که هم بهدلیل ریشهی کریاش و هم بهعنوان قهرمان اصلی داستان، به هدف شمارهی یک دشمنان تبدیل میشود.
اما نقطهی عطف نهایی جنگ نه بهدست انتقامجویان، بلکه توسط ریک جونز (Rick Jones) رقم میخورد. زمانی که ریک به دنیای منفی (Negative Zone) تبعید میشود و انتقامجویان در برابر موشکهای نابودکنندهی زمین ایستادگی میکنند، او با فعالسازی Destiny Force، نیرویی که توسط هوش برتر بهعنوان پتانسیل نهایی بشریت توصیف شده، توانایی تجسم افکارش را به واقعیت پیدا میکند.
ریک با این نیرو، قهرمانان دوران طلایی مارول (Golden Age Heroes) را به زندگی بازمیگرداند: کاپیتان آمریکا (Captain America)، نامور (Namor)، بلِیزینگ اسکال (Blazing Skull)، فین (The Fin)، پاتریوت (Patriot)، فانوس انسانی (Human Torch)، ویژن (Vision) و انجل (Angel). این قهرمانان کلاسیک موفق میشوند آنیهیلیوس (Annihilus) را شکست دهند و جنگ را به پایان برسانند؛ هرچند این پیروزی بهایی سنگین دارد و ریک قدرتهای خود را از دست میدهد.
از منظر ژانری و فرمی، جنگ کری–اسکرویل فقط یک نبرد کیهانی یا یک کراساور پرهیجان نیست؛ این داستان در واقع ادای احترامی باشکوه به تاریخ مارول و بازآفرینی نمادهای شکلگرفته در دوران جنگ جهانی دوم (World War II) است. بازگشت قهرمانانی که در آن دوران بهعنوان نماد مقاومت و فداکاری خلق شده بودند، به روایت عمقی تازه میبخشد و نوعی رستاخیز دراماتیک برای عصر طلایی مارول رقم میزند.

از زاویهای کلانتر، این رویداد نشاندهندهی تغییر رویکرد مارول در داستانگویی است؛ گذار از روایتهای ساده و جنگمحور به داستانهایی پیچیدهتر، کیهانی و چندلایه. تغییری که بعدها نقش مهمی در شکلگیری فرنچایز انتقامجویان و حتی مفاهیمی مانند چندجهانی ایفا کرد.
در نهایت، جنگ کری–اسکرویل نهتنها بهعنوان یک رویداد کاتالیزور در تاریخ مارول شناخته میشود، بلکه میراث قهرمانان فراموششده را زنده میکند و یادآور میشود که حتی در پیچیدهترین جهانهای مدرن، ریشههای کلاسیک همچنان زندهاند. این داستان به ما نشان میدهد که هر نبرد بزرگ، با قهرمانانی بزرگتر به پایان میرسد؛ حتی اگر آن قهرمانان از دل خاطرات گذشته برخاسته باشند.


