یکی از جذابترین محصولات سایت فانتازیو را میتوان مجسمه گوش شکسته دانست که به شکل دقیقی از روی کمیکهای تنتن طراحی شده و به دست علاقهمندان میرسد. اما آیا میدانید که داستان پشت این مجسمه مرموز چیست؟ در طول این مطلب با هم نگاهی به یکی از جذابترین داستانهای تنتن انداخته و به صورت خلاصه، داستان کامل کمیک ماجرای تنتن و گوش شکسته را مرور میکنیم. با فانتزیمگ همراه باشید.
فصل نخست
سرقت اسرارآمیز در موزه

ماجرای این کمیک از جایی آغاز میشود که یک مجسمهی چوبی متعلق به قبیلهی آرامبایا از موزهی قومشناسی بروکسل به سرقت میرود. این یادگار تاریخی، که به سبب ظاهر ویژهاش مشهور است، یک نقص کوچک اما آشکار دارد. یکی از گوشهای این مجسمه شکسته شده و به آن هویت منحصر به فردی داده که با آن شناخته میشود. خلاصه طولی نمیکشد که کارکنان موزه با ناباوری درمییابند که این گنجینهی گرانبها بیهیچ رد و نشانی ناپدید شده است.
خبر این سرقت به سرعت دهانبهدهان میگردد و توجه خبرنگار جوان ما یعنی تنتن را برمیانگیزد. فوران غریزهی روزنامهنگاری او باعث میشود که بیدرنگ عزمش را برای تحقیق درباره گنجینه گمشده جزم کند. تدابیر امنیتی موزه بهظاهر بسیار سختگیرانه بودهاند، از همین رو او به این نتیجه میرسد که با سرقتی عادی و پیشپاافتاده روبهرو نیست.
ماجرا اما عجیبتر هم میشود. روز بعد مجسمه دوباره برگردانده میشود، اما تنتن متوجه میشود که نسخه جدید تقلبی است. خبرنگار ما خیلی زود درمییابد که شاید سرقت مجسمه تنها قله کوه یخ بوده و توطئهای گستردهتر با ابعادی بینالمللی در جریان است…
سرنخها تنتن را به “ژاکوب بالتازار”، مجسمهسازی که نمونههای بدلی میسازد، میرساند. بالتازار اما خیلی سریع کشته میشود و تنها شاهدش این قتل یک طوطی است. دو مرد مشکوک به نامهای “آلونزو” و “رامون” طوطی را پس از این قتل میربایند و خبرنگار ما به تعقیب آن دو میپردازد.
فصل دوم
سفر به آمریکای جنوبی

با دنبال کردن قاتلها، راهی آمریکا جنوبی میشویم. این جستوجو به هیچ روی آسان نیست، چرا که تنتن جوان ما در این مسیر تنها نبوده و جنگلها و جادههای این سرزمین اسرارآمیز، پر از خطرهای طبیعی و انسانی متعد است. هرچه به عمق ماجرا میرویم، شبکهای پیچیده از توطئههای سیاسی بر سر راهش سبز میشوند و به ماموریت قهرمان ما رنگی تازه میبخشد. در این سرزمینها بیثباتی سیاسی بیداد میکند و حضور او در این محیط ملتهب، بهسرعت او را در موقعیتهای خطرناکی قرار میدهد.
خیلی زود تنتن خود را در میانه تنشهای سیاسی فزاینده میان دو کشور همسایه، سان تئودوروس و نوئوو ریکو، مییابد. اوضاع به سرعت به کودتا و سپس جنگ میانجامد و تنتن ناخواسته در تلاطم نیروهای آشوبزا گرفتار میشود. داستان این بخش جایی است که نشان میدهد در سیاست اتحادها بهسرعت دگرگون میشوند و راهبردهای نظامی بیش از آنکه بر مبنای ایدئولوژی سیاسی باشند، از کینههای شخصی و بیکفایتی حاکمان برمیخیزند. طنز سیاسی به شکلی استادانهای در این قسمت قرار داده شده است. سرزمینی که خبرنگار جوان در آن گام نهاده، آکنده از فرماندهان اغراقآمیز و دولتمردان فاسد است. شخصیتهایی چون ژنرال آلکازار و سرهنگ دیاز تجسمیاند از ریاکاری و منافع شخصی که آتش دشمنیها را شعلهور میسازند.
تنتن، با وجود آن که به عنوان خرابکار توسط افراد آلکازار دستگیر میشود، اما با همان ابتکار و پشتکار همیشگی، از این مهلکهها میگریزد. او گاهی با بهرهگیری از دیپلماسی و گاه با ذکاوت خود، از دامها فرار میکند.
فصل سوم و چهارم
هیئت باستانشناسان و گنجینههای پنهان

بعد از کلی دردستر، تنتن به صورت موقتی به قلمرو سرخپوستان آروبایا میپیوندد. این سفر علمی، فرصتی مناسب برای کاوش در تاریخ و فرهنگ قوم آروبایا فراهم میآورد. در میان گنجینههای این هیئت، آثار باستانی شگفتانگیزی کشف میشود که پرتوی تازه بر میراث فرهنگی غنی آروبایا میافکند. حال آنکه سایر اعضای گروه سرگرم ثبت و ضبط این اشیای تاریخیاند، ذهن تنتن بیش از همه به درک معنای گوش شکسته مجسمه مشغول است. این تندیس عجیب، صرفاً یادگاری از گذشته نیست؛ بلکه حامل اسراری است که میتواند پرده از معمای سرقت بردارد. خیلی زود او با شخصی به نام”ریجوِل” (کاوشگر انگلیسی که سالها با آرامبایاها زندگی میکند) آشنا میشود که به او رمز و راز بقا در این سرزمین را میآموزد.
با گذر روزها، تنتن با کمک ریجول موفق میشود تا در پرتو گفتوگو با دیگر اعضای قبیله، با آداب و فرهنگ آنها بیش از پیش آشنا شود. پیوند دوستانهی او با بومیان نقش کلیدی در آشکار ساختن معنای حقیقی مجسمه ایفا میکند. در خلال سنتهای شفاهی و افسانههای کهن قبیله، تنتن رفتهرفته افسانهای قدیمی درباره مجسمهای مرموز را از محلیها میشنود. این روایتها بیان میکند که مجسمه مذکور، نقشی فراتر از یک شیء نمادین داشته و در واقع بتی است که برای محافظت از قبیله ساخته شده است. همین جایگاه ویژه است که راز سرقتش این مجسمه را مرموزتر جلوه میدهد.
فصل پنجم
معما حل شد!

با مطالعه بیشتر و پرس و جو از محلیها، معما بالاخره حل میشود. داخل گوش مجسمه اصلی، الماس گرانقیمتی وجود داشته که تمام این اتفاقها برای یافتن آن افتاده است. تنتن به بروکسل برمیگردد. مشخص میشود برادر بالتازار نسخههای تقلبی زیادی از مجسمه ساخته که همه آنها توسط قالبی که پیدا کرده صورت گرفته است. اما قالب اصلی دیگر پیش برادر بالتازار نیست. او آن را به مجموعهدار آمریکایی “ساموئل گُلدبار” فروخته و گلدبار همم قصد دارد با استفاده از کشتی، آن را به محلی جدید منتقل کند.
تنتن به کشتی میرود و دوباره با آلونزو و رامون روبهرو میشود. طی درگیری، مجسمه میشکند و الماس در دریا میافتد. حال که مجسمه دیگر از نظر مالی ارزشی ندارد، تنتن نجات پیدا میکند و آلونزو و رامون طی مبارزه غرق میشوند. در نهایت، مجسمه اصلی که حالا تنها یک بت چوبی تاریخی است، به موزه باز میگردد.
نظر شما درباره داستان تنتن و گوش شکسته و باقی کمیکهای این سری چیست؟ شما میتوانید در بخش نظرات، کمیک مورد علاقه خود از مجموعه تنتن را به دوستانتان معرفی کنید.