در سالهای اخیر، اچبیاو (HBO) بهعنوان مرجعی برای سریالهای کمنقص و معتبر شناخته شده است؛ از آثاری مثل سوپرانوها (The Sopranos) و وایر (The Wire) گرفته تا حماسهٔ بیبدیل بازی تاجوتخت (Game of Thrones) که طرفداران بسیاری در سراسر دنیا دارد.
با پایان سریال وراثت (Succession) و آغاز رقابت برای تاج جانشینی عنوان بهترین سریال این شبکه، سه اثر برجستهٔ اچبیاو یعنی خاندان اژدها (House of the Dragon) بهعنوان پیشدرآمد بازی تاجوتخت، آخرین بازمانده از ما (The Last of Us) که بر اساس بازی ویدیویی مشهور ساخته شده، و سرخوشی (Euphoria) که یک درام تندوتیز دربارهٔ جوانان و بحرانهایشان است، تحت فشار نقدها و تردیدها قرار گرفتهاند.
فصل دوم این سه سریال با واکنشهای متفاوتی روبهرو شد و حالا فصل سوم قرار است سرنوشت نهایی هر کدام را مشخص کند؛ آیا این فصلها مایهٔ درخشش بیشتر خواهند شد یا مسیر سقوط را هموار میکنند؟
با بررسی سه سریال بزرگ اچبیاو همراه فانتزیمگ باشید.
خاندان اژدها (House of the Dragon)؛ روایتی جذاب که در فصل دوم افت کرد
سریال بازی تاج و تخت (Game of Thrones) نقطه عطفی بینظیر در تاریخ تلویزیون بود. مجموعهای که بینندگان را هر هفته از هیجان و دلهره پر میکرد و عرصهای برای بحثها و نظریهپردازیهای بیشمار فراهم آورد. پس از آنکه پایان بحثبرانگیز آن به نوعی جای خالی بزرگی ایجاد کرد، شبکهها تصمیم گرفتند حماسه جدیدی شکل دهند. شبکه HBO از این میان دست به انتخابی هوشمندانه زد؛ بازگشت به دنیای وستروس اما با داستانی از کتاب آتش و خون (Fire & Blood) که سرگذشت خاندان تارگرین را با تمرکز روی جنگ داخلی معروف «رقص اژدهایان» در خاندان اژدها (House of the Dragon) روایت میکند.
فصل اول این سریال، با وجود نقدهایی به پرشهای زمانی متعدد، یکی از موفقترین شروعها در ژانر فانتزی بود؛ طراحی دنیا، جزئیات بصری و روایت دقیق شخصیتهایی که در کتاب صرفاً نام بودند، همگی ستودنی بودند. اما فصل دوم علیرغم صحنههای نبرد چشمگیرش، در روایت دچار افول شد و طولانی شدن کشمکشها بدون نتیجهگیری قوی، مخاطب را دلسرد کرد. از آن مهمتر، کاهش تعداد قسمتها به هشت به جای ده هم به تجربه کلی این سریال آسیب زد.
حال فصل سوم خاندان اژدها در راه است و یا باید این نقصها را جبران کند و با تسریع روند داستانی، هیجان و کشش را به این مجموعه بازگرداند، یا همچنان گرفتار ساختار نامتعادل فصل دوم باقی بماند، که این میتواند اعتبار این پروژه پرهزینه را با خطری جدی مواجه کند.
سریال سرخوشی (Euphoria)؛ بازی با زمان و جدال با تولید

مجموعه سرخوشی (Euphoria) ساخته سم لوینسون، به خاطر سبک بصری خاص، روایت قرص و محکم از بحرانهای جوانی و به تصویر کشیدن موضوعات جدی همچون اعتیاد و خشونت، توجه ویژهای را از سمت مخاطبان خود جلب کرده است. فاصلههای طولانی میان فصلهای این سریال و پیر شدن بازیگران نسبت به نقشهای نوجوانشان، یک مسأله تأملبرانگیز است. به خصوص که فصل دوم سه سال پس از فصل اول منتشر و پخش فصل سوم به سال ۲۰۲۶ موکول شده، یعنی فاصلهای چهار ساله که بر باورپذیری سریال اثرگذار است.
برای مقابله با این چالش، تیم سازنده تصمیم گرفته تا در فصل سوم یک جهش زمانی قابل توجه به جلو داشته باشد؛ یعنی مخاطب این بار شخصیتها را در اوایل بزرگسالی دنبال خواهد کرد، جایی که همچنان با زخمها و عواقب نوجوانی دست و پنجه نرم میکنند. این تصمیم از یک سو چارهای اجتنابناپذیر به نظر میرسد، اما از سوی دیگر ممکن است حس و حال اولیه سریال را تغییر دهد و داستانی نوآورانه جایگزین نگرش اصلی آن شود.
از سوی دیگر، حداقل نیمی از بازیگران اصلی حاضر در فصل سوم نخواهند بود که باز هم به کلیت داستان و تداوم عاطفی آن لطمه میزند. فصل سوم سرخوشی (Euphoria) ممکن است بیشتر از هر چیز، تلاشی برای جلوگیری از کمرنگ شدن جایگاه سریالها در میان آثار قابل توجه HBO باشد.
سریال آخرین بازمانده از ما (The Last of Us)؛ اقتباسی ویدیوگیمی، اما منفور میان گیمرها

زمانی که آخرین بازمانده از ما (The Last of Us) در سال ۲۰۲۳ پخش شد، به سرعت توجهها به خود جلب کرد. این مجوعه نه تنها به خاطر مجموعه بازیگران و بودجه بالای خود به موفقیت رسید، بلکه توانست از یک بازی ویدیویی موفق، سریالی تأثیرگذار و تماشایی بسازد. حتی سریال مذکور پای خود را فراتر گذاشت و در برخی از قسمتهای خود، یک داستان تقریبا مستقل و تازه در همان جهان ارائه داد که عمق عاطفی بیشتری به شخصیتها میافزود و برخی از سوالات گیمرها را پاسخ میداد.
با این حال، فصل دوم نشان داد که سریال بیش از حد وابسته به بازسازی صحنههای کلاسیک بازی است. قسمتهایی که بازیگران میخواستند داستانی متفاوت را روایت کنند، عملکرد ضعیفی را به تصویر میکشیدند و این اصلا خوب نبود. بهخصوص که فقدان شخصیتی مثل جوئل با بازی پدرو پاسکال و حضور شخصیتی مثل الی با بازی بلارمزی به شکل آزاردهندهای اتفاق افتاده است. سریال در تلاش است تا یک قصه اصیل تلویزیونی بسازد ولی درگیر ریتم کند و برخی ضعفهای روایت اصلی است.
با توجه به اینکه برای اقتباس کامل بازی The Last of Us Part II حداقل سه فصل در نظر گرفته شده است، پرسش این است که آیا مخاطب توان حفظ شور و اشتیاق خود در برابر این طول کشیدن را خواهد داشت یا خیر.
سه سریال بزرگ HBO؛ در پیچ فراز و نشیبها

هر ۳ سریال مذکور علیرغم تفاوتهای ماهوی، نماینده مجموعههای جاهطلبانه در تلویزیون هستند؛ سریالهایی که نه تنها قصهای بزرگتر و پرهزینهتر از باقی آثار روایت میکنند، بلکه انتظار میرود اثری فراتر از معمول ارائه دهند. با وجود اوضاع کلی سینما و تلویزیون، بهویژه در دوران استریمینگ و بازار دنیای دیجیتال، به نظر میرسد که این صنعت فعلا وضعیت چندان امیدوارکنندهای ندارد. فشار اقتصادی و نیاز به تولید محصولات تجاری با بودجههای کلان و زمان ساخت طولانی هر قسمت باعث میشود روند قصهگویی کند و مخاطب دلزده شود.
در نهایت، این سه سریال نمونهای زنده از وضعیت متحول و گاهی متزلزل تلویزیون معاصر هستند؛ میراث HBO در ژانر پرستیژ همچنان در حال آزمون و خطاست و باید دید که آیا میتواند در این محیط پررقابت و پیچیده، خوش بدرخشد یا که ماجرا چیز دیگری خواهد بود.