فصل سوم House of the Dragon که بهعنوان مهمترین و جاهطلبانهترین اقتباس از کتاب «آتش و خون» جورج آر. آر. مارتین شناخته میشود، حالا در آستانه ورود به مرحلهای است که میتوان آن را قلب تپنده جنگ داخلی تارگرینها یا همان «رقص اژدهایان» دانست. با پشت سر گذاشتن دو فصل نخست، داستان اکنون به نقطهای رسیده که تقریباً همه قطعات شطرنج قدرت در وستروس جای خود را پیدا کردهاند و آمادهاند تا در مجموعهای از نبردها، کودتاها و خیانتهای خونین، برای تاج و تخت بجنگند.
فصل سوم House of the Dragon، طبق اعلام رسمی، همچنان با هدایت رایان کندال بهعنوان شورانر و در قالب هشت اپیزود ساخته میشود. ساختاری که پیشتر هم در فصل دوم تجربه شد و به سریال اجازه داد تا بدون شتابزدگی، اما در عین حال فشرده و ریتممند، روایت داستان پرتنش خاندان تارگرین را ادامه دهد. همین تصمیم به کاهش تعداد قسمتها (نسبت به الگوی کلاسیک ده اپیزودی سریال مادر، Game of Thrones)، باعث شده هر قسمت بهلحاظ بودجه، زمان کارگردانی و ظرافت پرداخت، سنگینتر و حسابشدهتر باشد.
بازیگران؛ بازگشت چهرههای محوری و معرفی نامهای تازه
بسیاری از ستارگان اصلی که در فصلهای نخست ماجرا را تا اینجا رساندند، در فصل سوم House of the Dragon نیز حضور دارند. مت اسمیت همچنان در قامت دیمون تارگرین با همان کاریزمای سیاه و خشونت عریان، بازیای ارائه میدهد که مخاطبان از او انتظار دارند. اما دآرسی نقش رینیرا تارگرین را بازی میکند که حالا بیش از هر زمان دیگری خود را وارث حقیقی تاج و تخت میداند. اولیویا کوک در نقش آلیسنت هایتاور، چهرهای از قدرت زنانه متزلزل اما سرسخت را به تصویر میکشد. در کنار آنها، فابیان فرانکل در نقش سر کریستون کول، ریس ایفنز در قالب اتو هایتاور، و تام گلین-کارنی در نقش ایگون تارگرین، هر یک خطوط جدیدی از سیاست و توطئه را در مسیر این جنگ داخلی اضافه میکنند.
همچنین چهرههای تازهای چون جیمز نورتون در نقش اورماند هایتاور، همراه با چند شخصیت شمالی برگرفته از دنیای اصلی Game of Thrones، به کست اضافه شدهاند که میتوانند فرصتهای تازهای برای گسترش جغرافیای وستروس فراهم کنند و خاطرات طرفداران را به حالوهوای قدیمی سریال مادر پیوند بزنند.
فصل سوم؛ شروعی با آتش و خون
طبق اخبار موثق منتشرشده، فصل سوم House of the Dragon با بازسازی یکی از خونینترین و بزرگترین نبردهای تاریخ وستروس آغاز میشود: نبرد گالت (Battle of the Gullet). این نبرد دریایی که هم در کتابها و هم در حواشی تاریخی دنیای مارتین جایگاه ویژهای دارد، قرار است در همان قسمت نخست فصل سوم کلید بخورد. تصمیمی که از یک سو نشان میدهد سریال بههیچوجه قصد معطلی ندارد و از همان ابتدا ضربان قلب مخاطبان را بالا میبرد و از سوی دیگر، این هشدار ضمنی را به همراه دارد که جنگ سیاه و سبز حالا دیگر تمامقد بر سر وستروس سایه انداخته است.
لباسها، زرهها و صحنههای عجیب
تام کالن، که نقش لوثر لارجنت را در فصل سوم بازی میکند، در مصاحبهای اعلام کرد برای ایفای این نقش، سنگینترین زرهی را که تاکنون برای این فرنچایز ساخته شده، بر تن کرده است. او همچنین لوثر را یکی از رداطلاییها و از نزدیکان دیمون معرفی کرد. این سطح از جزییات در طراحی صحنه و لباس نشان میدهد که HBO همچنان در تلاش است استاندارد بصری بالای Game of Thrones را در این اسپینآف نیز حفظ کند.
در Craig Yr Undeb هم صحنهای ثبت شده که در آن آلیس ریورز در کنار آدام ولاریون، هیو همر و اولف گرد آمدهاند. حضور همزمان این چهرهها که در داستان هر یک سرنوشت پیچیده و جداگانهای دارند، در یک صحنه مرموز میتواند نویدبخش برخی بازنویسیها یا رویدادهای غافلگیرکننده باشد. این صحنه تایید شده که بخشی از اپیزود نخست خواهد بود و تحت کارگردانی لونی پریستری ساخته میشود؛ همان کسی که پیشتر اپیزود «The Red Sowing» را در فصل دوم با لحنی بیرحمانه کارگردانی کرده بود.
هفته گذشته تصاویر پشت صحنهای از ضبط صحنههایی در ولز منتشر شد که در آن اما دآرسی (رینیرا)، کلینتن لیبرتی و فیبی کمپبل در منطقه کاپل کوریگ حضور داشتند. نکته جالب، ظاهر بهشدت تغییر یافته رینا تارگرین بود؛ موهایش یا سوخته یا کوتاه شده و لباسی از پوست گوسفند بر تن داشت. این گمان را ایجاد کرده که شاید شخصیت او در سریال با شخصیت نتلز (دختر اژدهاسوار از کتابها) ادغام شده باشد. اگر چنین باشد، میتوان گفت که سازندگان بهطور هوشمندانهای در حال کاهش حجم کاراکترها برای روایتی متمرکزتر هستند، هرچند این نوع ادغامها همواره بیم و امیدهایی درباره انحراف بیش از حد از متریال اصلی در پی دارد.
زیر پوست اقتباس؛ چرا این تغییرات گاهی ترسناک است؟
جورج آر. آر. مارتین در مصاحبههای اخیر خود نسبت به بعضی تغییرات فصلهای سوم و چهارم ابراز نگرانی کرده است. او از پدیدهای به نام «پروانههای سمی» حرف زده که بهزعم او میتوانند با کوچکترین دستکاری در روایت اصلی، اثر دومینوواری ایجاد کنند که منطق دنیای داستان را در نهایت فرو بریزد. این دغدغه بهویژه برای بینندگان کتابخوان جدی است که انتظار دارند خط سیرهای تاریخی و روانشناختی کاراکترها بهدرستی بازتاب پیدا کند.
البته باید به این هم اشاره کرد که اقتباس تلویزیونی الزاماً نمیتواند (و نباید) وفاداری کلمه به کلمه داشته باشد. جذابیت سریالی مثل House of the Dragon دقیقاً در آن است که با انتخاب هوشمندانه خطوط داستان، شخصیتهای فرعی را کم و زیاد میکند تا بار درام تلویزیونی متعادلتر شود. اما همانطور که مارتین هشدار داده، این یک تیغ دولبه است.
بازی قدرت و فصل سوم؛ چرا این فصل میتواند اوج باشد؟
فصل سوم در واقع نقطهای است که «جنگ سیاه و سبز» رسماً به فاز تعیینکنندهاش میرسد. حالا رینیرا با هفت یا حتی هشت اژدها (در صورت تسخیر اژدهای رینا) برتری آشکاری بر خاندان سبز پیدا کرده و تهدید مستقیمی برای تخت آهنین محسوب میشود. در سمت مقابل، آلیسنت و ایگون با تکیه بر دیپلماسی، نقشههای خزنده و البته حمایت پرقدرت تایلند لنیستر میکوشند کنترل شهر و تاج را حفظ کنند.
از سوی دیگر، حضور وهاگار بهعنوان بزرگترین و خشنترین اژدهای زنده، تضمین میکند که هیچکدام از نبردها ساده یا یکطرفه نخواهد بود. شور و شوق برای تماشای سکانسهای هوایی عظیم، آتشافروزی گسترده و نبردهایی که عملاً شبیه رقص مرگاند، دلیل کمی برای اشتیاق طرفداران نیست.
همچنین تایید شده که یکی از اپیزودهای این فصل، ساختاری «مفهومی» و متفاوت دارد. یعنی بهجای دنبال کردن خط کلاسیک حماسی، تمرکز ویژهای بر درونیات شخصیتها و تعاملاتشان خواهد داشت. چنین اپیزودهایی (مثل «The Long Night» در GoT یا «The Last of the Starks») هرچند ممکن است بحثبرانگیز باشند، اما فرصت ارزشمندی برای تنفس شخصیتها و تعمیق روابط و تضادهای درونیشان به شمار میروند.