در دنیای آثار ترسناک، گاهی یک شهر میتواند خودش تبدیل به هیولا شود؛ و حالا سریال آن: به دری خوش آمدید (It: Welcome to Derry) دقیقاً همان نقطهای است که ترس، تاریخ و انسانیت در هم گره میخورند. این سریال جدید از دنیای استفن کینگ (Stephen King) نه تنها یکی از بهترین آثار ترسناک سال ۲۰۲۵ است، بلکه یکی از غنیترین و هوشمندانهترین اقتباسهاییست که تاکنون از آثار او ساخته شده است.
داستان در سال ۱۹۶۲، یعنی ۲۷ سال پیش از وقایع فیلمهای سینمایی آن (It) جریان دارد. خانوادهی هانلون (Hanlon) تازه به شهر دری (Derry) نقل مکان کردهاند، درست زمانی که کابوس همیشگی شهر، دلقک شیطانی معروف پنیوایز (Pennywise)، دوباره بیدار میشود. اینبار، گروه جدیدی از کودکان باید با وحشتی روبهرو شوند که نه تنها از زیرزمین، بلکه از دل تاریکی روح خودشان میآید.
تصویری از سریال و شخصیتهای اصلی با بازی Jovan Adepo و Blake Cameron James (عکس از HBO)
برخلاف نسخههای سینمایی محدود به دو ساعت، این سریال هشت قسمتی فرصت زیادی برای ساخت شخصیتها، کندوکاو در گذشتهی شهر و نمایش روابط انسانی دارد. خانوادهی هانلون در مرکز روایتاند: لرو (Leroy)، یک کهنهسرباز جنگ کره، همسرش شارلوت (Charlotte) که به دنبال رازهای پنهان دری است، و پسرشان ویل (Will) که در تلاش برای بقا در شهری است که ترس را نفس میکشد.
نکتهی جالب اینجاست که سریال فقط دربارهی هیولاها نیست، بلکه دربارهی خود انسانهاست. دَری شهری است گرفتار تبعیض، خشونت و انکار. و در چنین محیطی، هیولایی مثل پنیوایز فقط یکی از نشانههاست، نه منبع اصلی شر. این زاویهی انسانی و اجتماعی همان چیزی است که سریال را از آثار ترسناک سطحی جدا میکند.
پویایی در شخصیتهای انسانی باعث افزایش تاثیر وحشت در سریال شده است (عکس از HBO)
اما بیایید به چهرهی اصلی ترس برگردیم: بیل اسکاشگورد (Bill Skarsgård) در نقش پنیوایز بازگشته است و شاید این بار ترسناکتر از همیشه. او توانسته در قالبی تازه و متفاوت، جنونی تهدیدآمیز و در عین حال وسوسهبرانگیز خلق کند؛ ترکیبی از تئاتر و روانپریشی که هر صحنهاش را به تجربهای خفهکننده بدل میکند. صحنههای کابوسوار سریال، از طراحی صحنه گرفته تا افکتهای بصری، از نسخههای سینمایی هم فراتر رفتهاند و سطح خشونت و بیرحمی در نمایش ترس به شکلی چشمگیر افزایش یافته است.
از سوی دیگر، سریال نگاهی تازه به ریشههای اسطورهای پنیوایز دارد. بخشهایی از داستان به روایتهای کهن بومیان آمریکا میپردازد، جایی که نخستین برخورد انسان با این نیروی باستانی شرور بازگو میشود. شخصیتی به نام رز (Rose)، که حامل دانش و آیینهای قدیمی است، به لایههای جدیدی از منشأ این ترس اشاره میکند.
نویسندگان سریال، جیسون فوکس (Jason Fuchs) و برد کیلب کین (Brad Caleb Kane)، با بازسازی دقیق فضای دههی شصت میلادی و انتخاب لوکیشنهای واقعگرایانه، جهانی زنده و ملموس ساختهاند که تماشاگر واقعاً حس میکند در میان کوچههای خیس و مهگرفتهی دَری قدم میزند. از رنگبندی لباسها گرفته تا جزئیات خانهها و حتی بافت دیوارها، همه چیز در خدمت القای یک اتمسفر بیمارگونه و واقعی است.
شخصیتپردازی هوشمندانهی سریال باعث میشود ترسها باورپذیرتر از همیشه باشند. بچههای داستان فقط ابزار پیشبرد روایت نیستند، بلکه هرکدامشان اضطراب، ترس یا خشم خاصی دارند که به شکل استعاری در چهرهی پنیوایز بازتاب پیدا میکند. این همان چیزی است که باعث میشود ترس در سریال به دری خوش آمدید نه از بیرون، بلکه از درون بجوشد.
چهرههای جدیدی که نسل تازه قهرمانان ترسناک داستان هستند (عکس از HBO)
در نهایت، HBO و تیم تولید اعلام کردهاند که در حال برنامهریزی برای ساخت فصلهای بعدی هستند تا ریشههای بیشتری از افسانهی شهر دری را بررسی کنند؛ خبری که مطمئناً طرفداران کینگ و ژانر وحشت را حسابی هیجانزده خواهد کرد.
برای کسانی که دنبال یک سریال ترسناک صرف نیستند و از آثار پر از شخصیتپردازی و جزئیات تاریخی لذت میبرند، آن: به دری خوش آمدید یک تجربهی تمامعیار است. این سریال نشان میدهد که دری فقط یک شهر نیست، بلکه استعارهای از خود ماست؛ جایی که ترس، خاطره و گناه هیچوقت از بین نمیروند.


