فصل دوم سریال The Last of Us که پس از دو سال انتظار مخاطبان عرضه شد، با وجود خلاقیت و شور فراوان، فاصلههایی با نسخه بازی و انتظار طرفداران داشته است. یکی از بحثبرانگیزترین تغییرات، نحوهی بازنمایی شخصیت الی ویلیامز است که در مقایسه با بازی، خشونت و پیچیدگی روانشناختی او به طرز چشمگیری کاهش یافته است. این تغییر نه تنها کیفیت شخصیتپردازی را تحت تاثیر قرار داده، بلکه به پیام اصلی داستان نیز لطمه زده است.
مرگ جوئل، نقطه عطف بازی و سریال بود که الی را به مسیری انتقامجویانه سوق داد.
در بازی، الی شخصیتی بود که فقدان پدرخواندهاش و عجزش در کنار آمدن با این فقدان، او را به مسیری تاریک و انتقامگونه کشاند. بازی با نمایش خشونت بیپرده و بدون ترحم او، به روایت یک داستان ویرانگر و پیچیده پرداخت؛ در حالی که سریال او را به شکلی نسبتاً ملایمتر و قابل همدلیتر نشان داد. بازیگر نقش الی، بلا رمزی، بدون شک توانایی بازی این نقش پر از خشم و آسیب را دارد، اما محدودیت و تعدیل روایی سریال باعث شده تا خشونت و سرسختی شخصیت کمرنگ شود.
کاهش میزان خشونت الی در سریال، یکی از نقاط اختلاف اساسی با بازی اصلی است.
یکی از نمونههای برجسته این تغییر، حذف صحنهی کشتن سگ «آلیس» توسط الی است. در بازی، این صحنه به عنوان بخشی از تبدیل او به یک شخصیت آنتاگونیست و تاریک نقش کلیدی داشت؛ اما سریال با توجیهی فنی از آن صرف نظر کرد تا خشونت گرافیکی کمتری نمایش داده شود. در نتیجه، بیننده تصویر کاملی از سقوط اخلاقی و تاثیرات روانی انتقامجویی الی دریافت نمیکند.
علاوه بر این، وقایع خشونتآمیز داستان که در بازی شدت و عمق بالاتری داشتند مانند مرگهای مل و اوون به صورتی آرامتر و کمتر تکاندهنده روایت شدند؛ حتی واکنش الی به بارداری در سریال تغییر کرد و از برابری یک والد فداکار به خشم و مخالفت تبدیل شد. این تغییرات ضمن کاهش جذابیت دراماتیک، لطمهای جدی به فهم مخاطب از شخصیت و منش الی وارد کرد.
این روند تعدیل خشونت و شخصیتپردازی پرچالش الی، در قالب یک نگرش کلیشهای نسبت به زنانه بودن و پذیرفته نشدن خشونت و تاریکی در یک شخصیت زن به چشم میخورد. همانند مثالی که در سریالهای دیگر همچون Breaking Bad و Yellowjackets دیده شده، زنان اغلب باید نقاط ضعف و تأثیرات منفی خود را پنهان کنند تا مورد قبول قرار گیرند، در حالی که مردان میتوانند «ضدقهرمان» باشند و همچنان مورد ستایش واقع شوند.
رویکرد متفاوت نسبت به زنانه بودن در روایت شخصیتها نمونههای قابل توجهی در مدیومهای مختلف دارد.
این فشار برای متعادل سازی خشونت الی، باعث شده است تا سریال نتواند به صورت کامل پیام کلیدی بازی یعنی چرخه سمی خشونت و پیامدهای مخرب آن را منتقل کند. در بازی، خشونتهای بیرحمانه الی و سرنوشت تلخ اطرافیانش پیامدهای دردناک اخلاقی را برای مخاطب به تصویر میکشید؛ اما در سریال، این قدرتمندی کمتر برآمده و بیشتر تلاش میشود الی همذاتپندارانه جلوه کند تا قابل نفرت. در نتیجه، لحظاتی مانند مرگ جسی، بهترین دوست الی، آن تاثیرگذاری لازم را ندارند و واکنشهای الی در برابر ظلمها و خیانتها به شدت کاهش یافته است.
در نهایت، The Last of Us همچنان سریالی پیشرو در عرصه روایت LGBTQ+ است و داشت شخصیت جذابی چون الی که میتوانست پیچیدگی بیشتری در اخلاق و رفتار خود داشته باشد، پتانسیل بالایی داشت. اما ترس از ساختن یک شخصیت زن «ناخوشایند» به زیان عمق داستان و اعتبار روایت تمام شد. زنانه بودن نباید به معنای پاکسازی و تعدیل خشونت و اراده قوی باشد؛ بلکه شخصیتهای زن مستحق حضور در تمام لایههای تاریک و پیچیده روانی هستند تا روایتهای بهتری شکل گیرد، همانطور که بازی در این زمینه پیشتاز بود.
بنابراین، این نقد به تصمیمات مهم تیم سازنده سریال اشاره میکند که مرتکب ضعفهایی در انتقال ماهیت حقیقی الی شدند و عملاً مانع درک دقیقتر از ویژگیهای کلیدی شخصیت و آثار ناخواسته خشونت شدند. فصلهای بعدی باید این نقصان را جبران کنند تا ترازوی خشونت و پیچیدگی شخصیتی بازی بازگردد و مخاطبان تجربهای همپای بازی اصلی را تجربه کنند.
