سریال Wednesday (ونزدی) ما رو میبره به مدرسهای خاص به اسم آکادمی نورمور (Nevermore Academy)؛ جایی که همهی طردشدگان یا همون Outcasts دور هم جمع شدن. هر کدوم از این طردشدگان ویژگیها و قدرتهای خاص خودشونو دارن. درسته خانوادهی آدامز (Addams Family) همیشه عجیب و متفاوت بودن، اما ورود ونزدی به نورمور باعث میشه این تفاوت خیلی بیشتر به چشم بیاد.
توی این مدرسه، گروههای مختلفی از طردشدگان وجود دارن: سایرنها (Sirens)، خونآشامها (Vampires)، گرگینهها (Werewolves)، گورگونها (Gorgons) و البته کسانی مثل ونزدی که تواناییهای ذهنی (Psychic Powers) دارن. بعضیها هم ظاهر یا ویژگیهای غیرعادی دیگهای دارن که باعث میشه از بقیه متمایز باشن.
اوایل، وقتی شخصیتها معرفی میشن، ونزدی فقط یه توضیح کلی درباره هر گروه میده. اما با جلو رفتن داستان، قدرتها پیچیدهتر میشن و کمکم رازهای تازهای رو میبینیم. تا پایان فصل اول، تواناییهای خود ونزدی رشد زیادی میکنن و اون حقایقی درباره بقیه طردشدگان کشف میکنه که اولش حتی فکرشم نمیکرد.
حالا که مطمئنیم فصل دوم رو دیدین و دیگه بحث اسپویل مطرح نیست، بریم سراغ معرفی تمام قدرتهای ماورایی که توی دنیای ونزدی باهاشون روبهرو شدیم.
خونآشامها (Vampirism)
خونآشامها (Vampires) هم بخشی از جامعهی نورمور هستن، هرچند نقش خیلی پررنگی توی داستان نداشتن. تنها خونآشامی که توی فصل اول اسمش مشخص شد، یوکو (Yoko) بود.
خونآشامها طبق کلیشههای همیشگی این موجودات عمر طولانی دارن، اما در مقابل نور خورشید ضعیفن و خیلی وقتا همین باعث میشه از بقیه فاصله بگیرن. توی سریال اشاره میشه بعضی از خونآشامها سالهاست دانشآموز نورمور هستن، که نشون میده چطور عمر طولانی روی زندگی روزمرهشون اثر گذاشته.

سایرنها (Siren Song)
یکی از گروههای مهم آکادمی نورمور، سایرنها (Sirens) هستن که بهشون اسکِیلز (Scales) هم میگن. همونطور که از اسمشون میشه حدس زد، سایرنها قدرت دارن با آوازشون روی ذهن و رفتار دیگران تأثیر بذارن و اونها رو کنترل کنن.
این توانایی باعث میشه سایرنها خیلی قدرتمند باشن، چون میتونن آدمها رو به راحتی فریب بدن یا به خواستهی خودشون وادار کنن. علاوه بر این، اونها نیمهماهی هم هستن؛ یعنی وقتی وارد آب میشن دم ماهی پیدا میکنن و میتونن زیر آب نفس بکشن. شناختهشدهترین سایرن در سریال، بیانکا بارکلی (Bianca Barclay) هست که یکی از محبوبترین و بانفوذترین دانشآموزای مدرسهست. توانایی دستکاری ذهن دیگران باعث شده موقعیت اجتماعی بالایی داشته باشه، اما در نورمور سایرنهای دیگه هم حضور دارن.

گورگونها (Petrification)
یکی دیگه از دار و دستههای معروف توی آکادمی نورمور، گورگونها (Gorgons) هستن که بهشون لقب استونرز (Stoners) داده شده. درست مثل اسطورهها، به جای مو روی سرشون مار دارن و اگه کسی مستقیم به مارها نگاه کنه، برای مدتی به مجسمهی سنگی تبدیل میشه.
خوشبختانه توی دنیای ونزدی، این «سنگ شدن» موقتیه. اما همچنان خیلی خطرناکه، چون حتی خود گورگونها هم میتونن اشتباهی خودشونو توی آینه سنگ کنن. برای همین اغلب کلاه (Beanie) سرشون میذارن تا از بروز حادثه جلوگیری کنن. گورگون اصلی که سریال به ما معرفی میکنه، ایجکس (Ajax) هست؛ یکی از بچههای نورمور که با مشکلات و حساسیتهای این قدرت عجیب دستوپنجه نرم میکنه.

جانبخشی نقاشیها (Psychic Animation)
خاویر تورپ (Xavier Thorpe) از جمله کسانیه که توی دستهی ذهنیها (Psychics) قرار میگیره، اما قدرتش با ونزدی فرق میکنه. اون میتونه نقاشیهاش رو زنده کنه و به حرکت دربیاره. مثلاً جلوی ونزدی یه عنکبوت کشید و کاری کرد که از روی کاغذ راه بره.
این توانایی فقط به نقاشی محدود نیست، چون با رؤیاهای زاویر هم ارتباط داره. اون تونست موجود هاید (Hyde) رو قبل از همه توی خوابهاش ببینه. تا الان هم تنها کسی که این قدرت جانبخشی به تصویرها رو داشته، خود خاویره.

ارتباط ذهنی با حشرات (Psychic Communication)
یکی از متفاوتترین تواناییهایی که توی آکادمی نورمور دیدیم، ارتباط ذهنی با حشرات بود. این قدرت دست یوجین اوتینگر (Eugene Ottinger) هست؛ یکی از دوستان نزدیک ونزدی. یوجین توی فصل اول نشون داد که میتونه با زنبورها ارتباط برقرار کنه و حتی اونها رو تحت کنترل خودش دربیاره.
اما فصل دوم نشون داد که دامنهی این قدرت خیلی گستردهتر از چیزیه که اول فکر میکردیم. حالا یوجین میتونه با حشرات دیگه هم ارتباط برقرار کنه و اونها رو هدایت و یا رهگیری کنه. این گسترش توانایی نشون میده که ارتباط ذهنی با حشرات توی دنیای ونزدی میتونه قدرتی انعطافپذیر و در حال تکامل باشه، نه یه استعداد محدود فقط به زنبورها.

تغییر شکل (Shapeshifting)
لاريسا ویمز (Larissa Weems)، مدیر نورمور، تنها کسی بود که دیدیم قدرت شکلتغییر (Shapeshifting) داشت. اون میتونست ظاهر خودش رو تغییر بده و تبدیل به هرکسی بشه. ویمز حتی برای مخفی کردن مرگ روآن (Rowan) از همین قدرت استفاده کرد و خودش رو به شکل اون درآورد. بعدها هم چند بار دیگه از این توانایی بهره برد.

پایروکینسیس (Pyrokinesis)
در فصل دوم، برای اولین بار شاهد ورود قدرت پایروکینسیس (Pyrokinesis) یا همون توانایی ایجاد و کنترل آتش بودیم. این قدرت به شخصیت تازهای به نام مدیر دورت (Principal Dort) تعلق داشت که استیو بوشمی (Steve Buscemi) نقشش رو بازی کرد. اضافه شدن این توانایی به داستان، فضای آکادمی نورمور رو گستردهتر و پرتنشتر کرد، چون کنترل آتش هم نیرویی قدرتمند و کاربردیه و هم میتونه بهشدت خطرناک باشه. در طول ماجراهای فصل دوم دیدیم که استفادهی دورت از این قدرت، چند بار مسیر رویدادها رو تغییر داد و ثابت کرد که پایروکینسیس یکی از مهمترین و سرنوشتسازترین قدرتهای تازهی دنیای ونزدیه.

الکتروکینسیس (Electrokinesis)
توی دنیای ونزدی، قدرت الکتروکینسیس (Electrokinesis) فقط محدود به عمو فستر نیست. فصل دوم نشون داد که پاگزلی آدامز (Pugsley Addams) هم این توانایی رو داره و میتونه از انگشتهاش جریان برق تولید کنه؛ قدرتی که توی اپیزود اول فصل دوم به شکل تأثیرگذاری معرفی شد، وقتی برق دستش باعث فعال شدن موجود مکانیکی زیر «درخت جمجمه» شد.
علاوه بر اون، سریال فاش کرد که گومز آدامز (Gomez Addams)، پدر ونزدی، در گذشته همین توانایی رو داشته اما طی حادثهای که پای شخصیت آیزاک نایت و خواهرش وسط بود، این نیرو ازش گرفته شد و دیگه نتونست ازش استفاده کنه. این جزئیات تازه باعث شد الکتروکینسیس بهعنوان یکی از قدرتهای خانوادگی آدامزها بیشتر اهمیت پیدا کنه و نشون بده که این توانایی بین نسلهای مختلف منتقل شده، هرچند نه همیشه به شکل کامل و پایدار.

داوینچیها (Telekinesis)
داوینچیها (DaVincis) یکی از گروههای تازهای بودن که توی فصل دوم ونزدی معرفی شدن. قدرت اصلی اونها تلهکینسیسه؛ یعنی میتونن اشیا رو با ذهنشون حرکت بدن و کنترل کنن. علاوه بر این، خلاقیت بالایی دارن و از همین توانایی برای ساختن چیزهای چشمگیر استفاده میکنن؛ مثل صحنهای در مراسم Founder’s Pyre که با شاخهها و آتش، یه کلاغ آتشین ساختن و به پرواز درآوردن. یکی از شخصیتهای مهم این گروه، ایزاک نایت (Isaac Night) بود که حضور پررنگی در داستان داشت. سریال همچنین نشون داد که پدر ایزاک، آگوستوس استونهورست، تلاش کرده بود خودش رو به یه داوینچی تبدیل کنه، اما بدنش توان تحمل این قدرت رو نداشت و شکست خورد.

البته پیش از معرفی داوینچیها هم، توی فصل اول سریال با روان (Rowan) آشنا شدیم؛ دانشآموزی که همین قدرت تلهکینسیس رو داشت و میتونست وسایل و حتی آدمها رو فقط با تمرکز ذهنی حرکت بده. روان خیلی زود نشون داد که این توانایی میتونه چقدر خطرناک باشه، چون حتی قصد داشت با همین نیرو ونزدی رو بکشه. اما در نهایت خودش به دست هاید کشته شد. هرچند حضورش کوتاه بود، ولی همین خط داستانی نشون داد که تلهکینسیس یکی از برجستهترین و تاثیرگذارترین قدرتهای دنیای ونزدی به حساب میاد.
آویانها (Avians) و نامرئیها
در فصل دوم، گونههای تازهای از طردشدگان معرفی شدن که یکی از مهمترینشون آویانها (Avians) بودن؛ گروهی با توانایی کنترل پرندهها. شخصیت شاخص این گروه جودی استونهورست (Judi Stonehurst)، دختر آگوستوس استونهورست، بود که وقتی رد پرندهها در قتلها و تعقیبها پیدا شد، بهعنوان یک آویان شناسایی شد. آویانها مدتها توی نورمور حضور نداشتن و گفته شد آخرین عضو ثبتشدهشون به ده سال قبل برمیگرده، اما حالا دوباره وارد داستان شدن و قدرتشون تأثیر مستقیمی روی وقایع گذاشت. در کنار اونها، سریال همچنین یک طردشدهی نامرئی معرفی کرد به اسم اَگنس دِمیل (Agnes DeMille)؛ کسی که میتونه خودش و لباسهاش رو کاملاً نامرئی کنه. این توانایی باعث شد بتونه پنهانی حرکت کنه، جاسوسی کنه و ناگهان در لحظههای حیاتی ظاهر بشه، چیزی که چند بار توی فصل دوم فضای داستان رو بهطور کامل تغییر داد.


گرگینهها (Werewolves)
گرگینهها یا همون Furs همیشه از مهمترین گروههای نورمور بودن. بزرگترین نمایندهشون ایند سینکلر (Enid Sinclair)، هماتاقی و بهترین دوست ونزدیه. توی فصل اول ایند بالاخره تونست کاملا تبدیل بشه و این لحظه براش نقطهی عطف بود. فصل دوم ادامهی مسیرش رو نشون داد: ایند حالا نهتنها یاد گرفته این تغییر رو بهتر کنترل کنه، بلکه تونست جایگاه خودش رو میان گرگینهها پیدا کنه. سریال تأکید کرد که تبدیل شدن به گرگینه فقط یه قدرت نیست، بلکه بخشی از هویت و بلوغ شخصیتهاست؛ قدرتی که هم نقطهی قوت میشه و هم چالش، چون خشونت و غیرقابلپیشبینی بودن همیشه سایهشون رو روی زندگی گرگینهها میندازه.

هاید (Hyde Transformation)
هاید یکی از ترسناکترین و نفرینشدهترین قدرتهای دنیای ونزدیه. هایدها در ظاهر آدمهای معمولی هستن، اما هر وقت تحریک بشن یا تحت کنترل قرار بگیرن، به موجوداتی هیولایی و پرخشم تبدیل میشن که نیرویی بیرحمانه و غیرقابل مهار دارن. در فصل اول دیدیم که تایلر گالپین (Tyler Galpin) همون هایدی بود که ونزدی دنبال هویتش میگشت. توی فصل دوم این داستان بُعد تازهای پیدا کرد: تمرکز روی این که هاید بودن بیشتر یه نفرین و زجر روانیه تا یه قدرت واقعی. سریال نشون داد هایدها بهجای اینکه صرفاً دشمن باشن، قربانی هم هستن؛ چون اغلب توسط دیگران کنترل میشن و خودشون هیچ ارادهای ندارن. این قدرت همونقدر که ترسناک و ویرانگره، تراژیک هم هست.

دیدگاههای ذهنی (Psychic Visions)
قدرت اصلی ونزدی آدامز (Wednesday Addams) همون دیدگاههای ذهنی یا visions هستن؛ بینشهایی که گذشته یا آینده رو نشون میدن. توی فصل اول این قدرت کمک کرد راز قتلها و تاریخچهی جریکو و آکادمی نورمور رو کشف کنه. در فصل دوم، این توانایی خیلی عمیقتر شد: ونزدی دیگه فقط شاهد صحنههای پراکنده نبود، بلکه میتونست ارتباط میان رؤیاها، خاطرهها و پیشگوییها رو درک کنه. سریال نشون داد که این قدرت یه ارث خانوادگیه؛ هم مادرش، مورتیشیا، و هم جدشون گودی آدامز چنین تواناییای داشتن. اما چیزی که فصل دوم ثابت کرد اینه که ونزدی حالا تونسته این قدرت رو بیشتر کنترل کنه و به ابزاری فعال برای تصمیمگیری و تغییر آینده تبدیل کنه، نه صرفاً دیدن سرنوشت.
