وقتی اولین بار وارد دنیای انیمه جاسوس × خانواده (Spy X Family) شدم، صادقانه فکر نمیکردم با انیمهای روبهرو بشم که اینقدر هم جذاب باشه و هم خندهدار. در ابتدا با نوع خاص کمدیاش خیلی ارتباط نگرفتم، اما بعد از چند قسمت، انگار سازوکارش جا افتاد؛ ترکیبی هوشمندانه از طنز موقعیت، تعلیق و لحظات احساسی که عملاً نمیگذاره از کنار خانواده فورجر بیتفاوت بگذری.

ماجرا در میان دو کشور متخاصم میگذره. لوید فورجر (Loid Forger)، جاسوسی حرفهای، مجبور میشود برای انجام مأموریتی حساس یک خانواده جعلی بسازه و دختری به اسم آنیا (Anya Forger) رو به فرزندی قبول میکنه و با یور (Yor Forger) ازدواج میکنه؛ زنی که ظاهر آرامش هیچ نسبتی با واقعیت نداره، چون در اصل یه قاتل حرفهایه.
اما نقطه ظریف داستان، قدرتهای ذهنخوانی آنیاست؛ دختری که از کودکی تنها بوده و حالا فقط یک خانواده واقعی میخواهد. این سه نفر، هر کدوم با رازهای شخصیشون، سعی میکنن ظاهر یه خانواده عادی رو حفظ کنن و همین تضاد، هم تنش میسازه و هم طنز.

فصل دوم بیشتر وارد چالشهای مدرسهای و شخصیتی آنیا میشه و مسیر بلوغ درونیاش رو جدیتر دنبال میکنه. اما نقطهی اوج این فصل، مأموریت خطرناک یور در یه کشتی تفریحیه؛ جایی که میان انبوهی از تهدیدها باید از خانوادهاش محافظت کنه. در پس این مأموریت، لوید هم تلاش میکنه نقش پدر ایدهآل رو ایفا کند و آنیا هم به شیوه خودش در سکوت به پیشبرد مأموریتها کمک میکنه، بدون اینکه کسی حقیقت رو بفهمه.
از نظر ژانری، این فصل تعادل پختهتری بین اکشن، کمدی و درام برقرار کرده. انیمیشن سطح بالاتر، طراحی دقیق صحنهها و موسیقی تأثیرگذار باعث شده تجربهای یکدستتر و جذابتر نسبت به فصل اول شکل بگیره. به نظر میرسه، استودیو سازنده حالا کاملاً مسیر خودش رو پیدا کرده و توانسته بهترین فرم ممکن از این مجموعه رو ارائه بده.
اگرچه فصل اول شروع خوبی داشت، فصل دوم Spy X Family یک پرش جدی به جلوست؛ فصلی که بین طنز و تنش مثل یه استاد واقعی تعادل برقرار میکه و در حال حاضر کاملترین بخش این سری محسوب میشه. حالا فقط باید دید فصل سوم چه مسیر تازهای برای این خانواده عجیب و دوستداشتنی رقم میزنه.


