در گسترهٔ بیکران جهانهای فانتزی، نشانهها و علامتهای بصری همواره خونی تازه به رگهای داستانها میدمند و شخصیتها را در یادها ماندگار میکنند. حال اعلام شده است که فصل پنجم و پایانی سریال ویچر، تجسمی حقیقی به یکی از این نمادهای فاخر میبخشد و آن چیزی نیست جز جایزخم چهره سیری. آن زخمی که نخستین بار در رمان برج حواصیل اثر آندژی ساپکوفسکی به تصویر کشیده شد و در بازی The Witcher III: The Wild Hunt جاودانه گردید.

فریا آلن، بازیگر نقش سیری، بار دیگر آن جایزخم مشهور را به چهره آورده است؛ زخمی که ریشه در داستانی تیره و طوفانی دارد. اتفاقی که قرار بود در فصل چهارم رقم بخورد، اما به دلیل گسترش روایت گروه رَتس و تعدیل محتوای اقتباسی، به فصل پایانی موکول شده است. این تأخیر شاید فرصتی است تا دریابیم که چگونه اقتباس تصویری توانسته از بستر متون ادبی به دنیای عظیم تماشاگران، کاریزماتیکی ژرف و عمیق بیافرینَد.
حادثهی رویارویی با شکارچی مزدور لئو بونهارت (Leo Bonhart) که در سریال توسط شارلتو کُپلی (Sharlto Copley) به تصویر کشیده میشود، نقطهای سرنوشتساز در روایت ویچر است. پس از نابودی گروه رتس (Rats) و به اسارت درآمدن سیری (Ciri)، بونهارت او را به دست نماینده اطلاعات نلفگارد، استفان اسکلن (Stefan Skellen)، شخصیتی که در سریال توسط جیمز پیورفوی (James Purefoy) بازی میشود، میسپارد. در همینجا است که سیری بر اثر اصابت تیر اوریون (Orion) زخمی میشود؛ زخمی عمیق که به یادگار در چهرهاش باقی میماند و به نماد رنجها و سرگذشت او بدل میگردد.
با اینحال، غمانگیزترین لحظهٔ این قصه پس از آن است که سیری میان جنگل ها رم میزند و توسط پزشک تبعیدی ویسوگوتا درمان میشود؛ چهرهای که هنوز حضوری قطعی در سریال ندارد. این ماجرا یکی از ارزشمندترین روایتها در کتابهای ویچر است؛ نکتهای که بازیگر نقش سیری نیز با انتشار تصویری از رمان برج حواصیل در اینستاگرام خود، به ظرافت به آن اشاره کرده است.

اما این جایزخم تنها نشانهای فیزیکی نیست؛ نشانهای است از تحول، رنج و آمادگی سیری برای آنچه در پس میآید. فصل نهایی قرار است چنان گسترده باشد که بخش قابل توجهی از ماجرای بانوی دریاچه را در بر گیرد؛ ماجرایی که سیری را به دل ابعاد چندجهانی، تقابل با شکار وحشی و القاب اسطورهای میکشاند.
سریال ویچر، با گامی آزادانه از متون اصلی فاصله گرفته است؛ جایی که المانهای آنئنیلی (Aen Elle) و شهر اسطورهای تیر نا لیا (Tir ná Lia) از بنیاد جهاننمایی کنار نهاده شدهاند. این غیاب، میتواند طوفانی از واکنشهای گوناگون در میان دوستداران پرشور برانگیزد؛ آنان که هنوز چشمانتظار پاسخی سزاوار به این دگرگونیهای گسترده از سوی دستاندرکاران ماندهاند.
و همچنان، حضور یا غیاب آوالاچ (Avallac’h)، آن الفِ پردهنشین، که در سریال فرعی به خون منشأ (Blood Origin) نوید حضوری پررمز و راز میداد، در هالهای از پرسش بیپاسخ آرمیده است. شاید بتوان این سکوت را به بافتی از تداخل روایتهای تصویری با جهان ادبی همانند کرد؛ جایی که مرز میان وفاداری و آزادی، خود بدل به معمایی دیگر میشود.
از منظر زیباییشناختی و دراماتیک، جایزخم سیری نمادی از چهرهای است که تجربه کرده، رنج برده و اکنون با جاهطلبی پای در آخرین مرحله از سفر اسطورهای خود میگذارد. این جایزخم، از منظر روایت تصویری، همانند نشانهای افسانهای در اساطیر یونان و شاهکارهای ادبی که با نمایی ملموس بازنمایی میشوند، قدرتمندترین ابزار همذاتپنداری تماشاگر با قهرمان است.

همانگونه که فیلیپ کی. دیک بین واقعیت و تخیل خطی میکشد و ویرانههای جهانهای موازی را در آثارش به نمایش میگذارد، فصل نهایی ویچر نیز در تلاش است تا مخاطب خود را میان مرزهای متنی و تصویری، جادویی بیافریند که البته همواره با دغدغهای مدرن درباره وفاداری به منبع ادبی همراه است.
در نهایت، این انتخابها و جابهجاییها، فراتر از صرفاً افزودن یک جایزخم، گواهی است بر جنبههای پیچیدهٔ اقتباس ادبیات به سینما؛ جایی که ایدهها و نشانهها در آتش خلاقیت گداخته میشوند تا پیکرهای تازه در قالب تصویر بسازند، آنگونه که بتواند نسلهای جدید را نیز در خود جای دهد.
فصل چهارم این سریال در انتظار انتشار است. همچنین آخرین کتاب آندژی ساپکوفسکی، تقاطع کلاغها، به زودی در سراسر جهان منتشر خواهد شد و ساخت بازی The Witcher 4 نیز آغاز شده است تا جهان ویچر همچنان به زندگی خود ادامه دهد.