دنیای ویچر، نوشته آندژی ساپکوفسکی، سالهاست که مثل اسطورهای معاصر در میان عاشقان داستانهای تاریک و فانتزی زمزمه میشود. ظهور سریال نتفلیکس از این مجموعه، دریچهای نو به این دنیا گشود و مخاطبانی فراتر از دایره بازیدوستان و عاشقان ادبیات را به خود جذب کرد. اما آیا این تجربه جدید در روایت، صرفا بازنمایی همان دنیای کتابهاست؟ پاسخ، ساده نیست. همراه فانتازیو باشید.
تفاوت کتابهای ویچر با بازیهای این مجموعه و سریال نتفلیکس
در غایت، آنچه نتفلیکس ارائه داده، نه اقتباسی مستقیم و بیواسطه، بلکه نوعی بازآفرینی است؛ طرحی که عناصر کلیدی، شخصیتها و برخی خطوط داستانی از مجموعه کتابهای ویچر ساپکوفسکی را وام گرفته، اما روایت را بهطرزی مستقل و با زبان تصویری و دراماتیک خود پیش میبرد.

برای مثال، هرچند «قانون شگفتی» (Law of Surprise) که ریشه در کتابهای آخرین آرزو و شمشیر سرنوشت دارد، در فصل اول سریال هم بازتاب یافته، اما حذف زمینه و بستر مفاهیم آن در سریال، فهمی ناقص و متفاوت از این قانون را برای تماشاچیان به ارمغان آورده است. چنین نمایشی، چالشی است برای مخاطبی که پیشتر با عمق فلسفی و ارجاعاتی که در متن کتاب جای گرفته آشناست.
رابطه میان سریال، کتابها و بازیهای ویدیویی هم لایهای دیگر از پیچیدگی در روایتهای ویچر را نمایان میسازد. بازیهای ساختهشده توسط استودیو CD Projekt Red، بهمنزله ادامه و بسط داستانهای کتاب به شمار میروند و هیچ اتصال مستقیمی به روایت سریال ندادهاند. این یکی از نمونههای جالب توجه از چندگانگی روایت در فرهنگ معاصر فانتزی است؛ جایی که یک جهان داستانی میتواند در ابعاد و گونههای مختلف زنده و جاری باشد و هر یک از آنها تجربیات متفاوتی را ایجاد کنند.

لازمهٔ چنین ارزیابی موشکافانه، درک تفاوتهای ژانری و مدیومی میان متنهاست: کتابهای ویچر، ادبیاتی سرشار از نثر فاخر، آمیخته به اسطورهشناسی اروپای شرقی و فلسفه اخلاق، متنی است عمیق و پرمعنا. سریال، محصولی تصویری است که باید قصه را در قالبهایی مانند دیالوگ، بازی بازیگران، میزانسنها و موسیقی بازسازی کند؛ و برای این منظور، گاه داستانی متفاوت و مستقل به نفع سیر دراماتیک و جذابیت تصویری خود رقم میزند.
اعلام نتفلیکس مبنی بر اقتباس آثاری مانند مراسم غسل تعمید آتش، برج جغد و بانوی دریاچه در فصلهای آینده، نشاندهنده تعهد به ورود جدیتر به متون اصلی است، اما این وعده هم باید در زمینه پیچیدگیهای اقتباس، و بهویژه جایگاه تجربیات قبلی مخاطبان درنظر گرفته شود.
در نهایت، ویچر به مثابه «قاره» یا سرزمینی داستانی، به خودی خود یک دستاورد چندوجهی است. این جهان داستانی، اجازه میدهد روایتهای مختلف و گاه متضاد در کنار هم وجود داشته باشند و هر یک طرفدارانی خاص جذب کنند. فهم این بستر چندوجهی یکی از لذتهای خالص برای آنانی است که میخواهند فراتر از سطح نگاه کنند و از هر نسخهٔ این اسطورهٔ مدرن با نگاهی دقیق مطلع شوند.