در سال 1954، زمانی که جان رونالد روئل تالکین (John Ronald Reuel Tolkien) جلد اول ارباب حلقهها (The Lord of the Rings) را منتشر کرد، بسیاری از خوانندگان پیشتر با شخصیتهایی چون گندالف (Gandalf) آشنا بودند؛ زیرا آنها قبلاً در رمان پیشین او هابیت (Hobbit) حضور داشتند. اما وقتی پیتر جکسون (Peter Jackson) در اوایل دهه 2000 دست به اقتباس سهگانه سینمایی ارباب حلقهها زد، چنین امکانی برای او وجود نداشت و ناچار بود تا در فیلم نخست، یاران حلقه (The Lord of the Rings: The Fellowship of the Ring)، خیلی سریع ماهیت و شخصیت گندالف را برای مخاطب عام معرفی کند.
به همین منظور، جکسون داستان را کمی زودتر از آغاز کتاب تالکین آغاز کرد. در رمان، گندالف هنگام بازگشت به شایر (Shire) در کنار بیلبو بگینز (Bilbo Baggins) دیده میشود، اما در فیلم، اولین ملاقات او با فرودو بگینز (Frodo Baggins) در لحظه ورودش به شایر به تصویر کشیده میشود؛ جایی که جمله خاطرهانگیز گندالف “یک جادوگر هرگز دیر نمیکند” گفته میشود، و همین پنج کلمه ساده در واقع کل بستر دراماتیک و هویتی شخصیت او را در طول سهگانه شکل میدهد.
A wizard is never late, nor is he early, he arrives precisely when he means to

این جمله کوتاه، در عین سادگی، چند نکته کلیدی را آشکار میسازد: اول، گندالف جادوگر است. حتی اگر ظاهر نمادین او (کلاه نوکتیز، ریش بلند و لباسهای ویژه) قبلاً به عنوان نشانههای مرسوم موجودات جادویی در ادبیات فانتزی شناخته شده باشد، اما فیلم قصد داشت برای تماشاگران عام که با ژانر فانتزی آشنایی کمتری دارند این مسئله را صریحاً بیان کند.
دوم، شخصیت شوخطبع و سرزنده گندالف را به نمایش میگذارد؛ جادوگری توانا، اما انسانی که میتواند با یک هابیت، همبازیانه و پرشور، شوخی کند. سوم و شاید مهمتر از همه، این گفته ظاهراً ساده، حکایت از تقدیر و غایت الهی در قصه گندالف دارد؛ نیرو و وقار او نه فقط به قدرت جادویی، بلکه به نقشی که در ورای زمان و مکان دارد، اشاره میکند.
در طی سهگانه فیلم، بارها شاهد بودهایم که گندالف درست هنگام بحرانیترین لحظات و در آستانه شکست، به موقع میرسد و قصه را نجات میدهد؛ از نبرد هلمز دیپ (Battle of Helm’s Deep) در دو برج (The Lord of the Rings: The Two Towers) گرفته تا لحظههای نجات میناس تیرث (Minas Tirith) در بازگشت پادشاه (The Lord of the Rings: The Return of the King). این حضور به موقع، اگرچه در سطحی ساده به عنوان «شانس» یا «اتفاق» تلقی میشود، اما با توجه به روایت تالکین از نقش گندالف به مثابه فرستادهای الهی از سوی والارها (Valar) و در نهایت به بازگشت او با نیرویی فراتر از آن والارها، تفسیر عمیقتری را میطلبد؛ گندالف نمادی است از تقدیر، حکمت و بازیگری فراتر از بازیگران دنیای میانه که حضورش گویی دست سرنوشت است.

نکته جالب دیگر، تنها یک بار در طول داستان گندالف به تأخیر میافتد و آن هم بر اثر خیانت سارومان (Saruman)، جادوگر دیگر است؛ جایی که گندالف در برج اورتانک (the tower of Orthanc) زندانی میشود و این تأخیر به نوعی انتظاری تراژیک را رقم میزند. اما حتی در این حالت هم گندالف عقبنشینی نمیکند و حضوری تاثیرگذار و سرنوشتساز در ادامه ماجرا دارد.
فیلمهای جکسون با بهرهگیری از این ویژگی زمانبندی دراماتیک که در پرسش “یک جادوگر هرگز دیر نمیکند” نهفتهاست، شخصیت گندالف را نه فقط یک راهنمای قدرتمند، بلکه نمادی از امید و سرنوشت یگانه در برابر تاریکیهای جهان میانه معرفی کردهاند و همین نکته به جذابیت و استحکام روایت سینمایی افزوده است.
برای علاقهمندان به جهان تالکین و دقیقتر به مفهوم جادو و تقدیر در قلمرو فانتزی، مطالعهٔ بیشتر درباره والارها، خدایان فراموششدهی ارباب حلقهها و تلاقی کیهانی شخصیت گندالف با الگوی اساطیری مرلین (Merlin) یا اودین (Odin)، میتواند درک عمیقتری از این جمله کوتاه و تأثیرگذار به دست دهد.

بدین ترتیب، گرچه تنها پنج کلمه به ظاهر ساده گندالف در همان آغاز فیلم به گوش میرسد، اما در پس این عبارت کوتاه، داستانی پیچیده از زمان، سرنوشت و نقش بزرگ یک جادوگر حکایت میکند که به واسطه آن، تماشاگر با یکی از مهمترین جنبههای دنیای افسانهای تالکین آشنا میشود و این کلام، کلید بازیگر اصلی ماجراست.


