در میانهی تبوتاب اخبار مربوط به فیلم انتقامجویان: روز رستاخیز (Avengers: Doomsday)، خبر تازهای منتشر شده که موجی از هیجان و گمانهزنی را میان طرفداران دنیای سینمایی مارول (Marvel Cinematic Universe) بهراه انداخته است: بازگشت تانوس (Thanos)، شرور بزرگ و نمادین جهان مارول. این افشاگری از سوی یکی از منابع معتبر در شبکهی اجتماعی ایکس (X)، درست در دومین سالگرد حذف تانوس از خط روایی MCU مطرح شد و از همان ابتدا ذهن تحلیلگران و هواداران را درگیر یک پرسش بنیادین کرد: چگونه شخصیتی که در انتقامجویان: پایان بازی (Avengers: Endgame) با مرگی قطعی روبهرو شد، میتواند دوباره به صحنه بازگردد؟
بازگشت در بستر مولتیورس (Multiverse)
بازگشت تانوس در این مرحله از MCU، بیش از آنکه یک اتفاق روایی ساده باشد، نشانهای از گسترش ابعاد چندجهانی و فروپاشی مرزهای زمانی و مکانی است. مولتیورس مدتهاست به ستون اصلی روایتهای مارول تبدیل شده و زمینهی حضور نسخههای متفاوت از قهرمانان و شروران را فراهم کرده است. از این منظر، بازگشت تانوس نه یک تکرار، بلکه بازآفرینی شخصیتی است که حالا میتواند با انگیزهها، گذشته و سرنوشتی متفاوت از آنچه در پایان بازی دیدیم، بازگردد.

ترکیب گستردهی قهرمانان و شروران
انتخاب بازیگران در انتقامجویان: روز رستاخیز نشان میدهد که استودیو مارول قصد دارد گستردهترین گروه قهرمانان و شروران تاریخ خود را در یک قاب جمع کند. حضور کریس همسورث (Chris Hemsworth) در نقش ثور (Thor)، پدرو پاسکال (Pedro Pascal) به عنوان رید ریچاردز (Reed Richards)، و ونسا کربی (Vanessa Kirby) در نقش سوزان استورم (Susan Storm) در کنار ستارگان دیگری مانند لتیتیا رایت (Letitia Wright)، پل راد (Paul Rudd)، و تنوش هوراتا (Tenoch Huerta)، نوید اتصال میان جهانهای متنوع مارول را میدهد.
از سوی دیگر، حضور پاتریک استوارت (Patrick Stewart) و ایان مکلن (Ian McKellen) در نقشهای کلاسیک خود از مجموعهی مردان ایکس (X-Men)، عملاً MCU را وارد مرحلهای تازه از درهمتنیدگی با جهان سینمایی پیشین فاکس (Fox-verse) میکند؛ حرکتی که میتواند در آینده زمینهساز اتحاد نهایی میان جهشیافتهها (Mutants) و انتقامجویان (Avengers) باشد.
میزانسن و فرم در مواجهه با تایتان دیوانه
از منظر سینمایی، بازگشت تانوس پرسشهایی بنیادین دربارهی فرم، میزانسن و تدوین ایجاد میکند. آیا این فیلم قصد دارد با ساختار روایی گسسته و چندزمانی، بیننده را به سفری میان جهانهای موازی ببرد؟ یا قرار است تانوس در قالبی فلسفیتر، به نماد تکرارشوندهی شر و وسوسهی قدرت بدل شود؟
چنین بازگشتی میتواند بهنوعی بازخوانی تماتیک از مفهوم «شر بنیادین» در آثار پیشین MCU باشد؛ همانگونه که در فیلمهایی چون دکتر استرنج (Doctor Strange) و مردان ایکس (X-Men) با تضاد میان ارادهی آزاد و سرنوشت روبهرو بودیم.
تانوس؛ فراتر از شر
در جهان اسطورهای مارول، تانوس همیشه فراتر از یک ضدقهرمان صرف بوده است. او نمایندهی فلسفهای است که میان نظم کیهانی و نابودی تعادل برقرار میکند. بازگشت دوبارهاش، نه تنها بهمنزلهی احیای یک دشمن قدرتمند، بلکه بهنوعی واکاوی دوبارهی پرسشهای اخلاقی است که در ذات هر قهرمان نهفتهاند: آیا شر مطلق وجود دارد؟ آیا قدرت برای نجات میتواند همانقدر ویرانگر باشد که برای سلطه؟
در چنین بستری، تانوس میتواند به چهرهای اسطورهایتر از گذشته بدل شود؛ نمادی از سرنوشتگرایی و وسوسهی جاودانگی که دوباره ذهن قهرمانان و بینندگان را به چالش میکشد.
چالش انسجام روایی در میان ستارگان بیشمار
با این همه، بزرگترین آزمون فیلم نه در جلوههای ویژهی چشمگیرش، بلکه در حفظ انسجام میان این تعداد بازیگر، خط داستانی و جهانهای روایی است. ترکیب قهرمانان از جهانهای مختلف و شرورانی از ابعاد گوناگون، اگرچه جذاب است، اما خطر ازهمگسیختگی روایت را نیز به همراه دارد. موفقیت یا شکست انتقامجویان: روز رستاخیز بستگی به توانایی سازندگان در ایجاد تعادلی میان هیجان بصری و عمق دراماتیک خواهد داشت.
بازگشت تانوس، اگر بهدرستی روایت شود، میتواند نقطهی عطفی در تاریخ دنیای سینمایی مارول باشد؛ بازتعریفی از شر، قدرت و تقدیر در مقیاسی فراتر از کهکشانها. در جهانی که هر قهرمان سایهای از وسوسه درون خود دارد، تماشای دوبارهی تایتان دیوانه بر پردهی سینما، یادآور این حقیقت است که در دنیای مارول، پایان هیچگاه پایان نیست.


