یک موجود فرازمینی یا غولپیکر ستمگر همچون های اولوشنری (High Evolutionary) در قسمت سوم محافظ کهکشان (Guardians of the Galaxy Vol. 3) را تصور کنید، اما نه از نوع غولهای شرور کلاسیکی چون لکس لوتر (Lex Luthor) که جهان را به لرزه درمیآورند، بلکه انسانی کینهتوز که تنها با نفرتی خالص زنده است؛ نفرتی که ریشه در واقعیتهای تلخ اجتماعی و تاریخی دارد، واقعیتهایی که هنوز در دنیای امروز ما نفس میکشند.
تعامل پیچیدهی آوگی اسمیت (Auggie Smith) با نسخهی موازی خود در دنیای اِرث-ایکس (Earth-X)، که با نام اژدهای آبی (Blue Dragon) شناخته میشود، یکی از درخشانترین نقاط روایت سریال پیسمیکر (Peacemaker) است. نسخهی موازی، انسانی نیکسرشت است که بدون باورهای نژادپرستانه زندگی میکند و همین تفاوت بنیادین بستری روایی ایجاد میکند برای کاوش در سرشت شرارت با توجه به تفاوتهای اقلیمی، فرهنگی و تاریخی. در این جهان موازی، ضدقهرمان واقعی یعنی اژدهای سفید، تراژدی انسانی را روایت میکند که به جای اوجگیری در مسیر انسانیت، در ورطهی نفرت و تباهی فرو افتاده است.

سریال پیسمیکر در ظاهر اثری اکشن و گانگستری است، اما در لایههای زیرین خود، درامی عمیق و جامعهشناختی ارائه میدهد. این اثر شرارت را نه بهعنوان نقطهی مقابل قهرمانی، بلکه بهمثابه نتیجهی مستقیم آفتهای اجتماعی مانند نژادپرستی، خشونت خانوادگی و تروماهای نسلبهنسل به تصویر میکشد. آوگی اسمیت در قالب پدری که فرزندانش را در رقابتهای خشونتآمیز ویرانگر گرفتار میکند، بهنوعی دادگاهی برای افشای فسادهای خانوادگی و اجتماعی است. او بازتاب مردی است که از درون جامعهای پوسیده برخاسته و محصول همان نظام تبعیض و نفرت است.
با نگاهی به مجموعهی شرورانی که جیمز گان (James Gunn) در آثار خود خلق کرده، میتوان به وضوح دید که او در ساخت ضدقهرمانها از تنوع ژانری (Genre Diversity) و عمق روانشناختی بهره میبرد. از موجودات کیهانی و اگزیستانسیالیستی مانند ایگو (Ego) و های اولوشنری در جهان مارول گرفته تا دسیسهها و جاهطلبیهای مردانهی شخصیتهایی چون لکس لوتر در دنیای سوپرمن. اما انتخاب گان در پرداخت به آوگی اسمیت، حرکتی جسورانه و خطرناک است زیرا او شرارت را از حوزهی خیال و فانتزی به بطن جامعهی واقعی میکشاند. در نگاه گان، هیولاها در واقع در میان ما زندگی میکنند، انسانهایی که بهواسطهی نفرت، ایدئولوژی و نظامهای بیمار اجتماعی به تجسم شر بدل شدهاند.
جیمز گان همچنین در گفتوگوهای اخیرش تأیید کرده که پروژهی بعدی او در دیسی، یعنی Man of Tomorrow، احتمالاً با حضور برینیاک (Brainiac)، اندرویدی نابغه و یکی از کلاسیکترین شروران جهان سوپرمن، همراه خواهد بود. این انتخاب نیز ادامهی همان مسیر فکری گان است: تمرکز بر ضدقهرمانهایی که هم بُعد فردی دارند و هم در مقیاس کیهانی یا ساختاری معنا پیدا میکنند.
نگاهی ژرفتر به کاراکتر آوگی اسمیت یا همان اژدهای سفید در پیسمیکر نشان میدهد که سینمای ابرقهرمانی مدرن از روایتهای سادهی خیر و شر فاصله گرفته است. امروزه شرارت، نه در قالب قدرت ماورایی یا جاهطلبی جهانی، بلکه در چهرهی انسانهایی دیده میشود که بازتاب معضلات اجتماعی و فرهنگیاند. این رویکرد باعث شده آثار گان نهتنها در ژانر ابرقهرمانی جایگاه ویژهای داشته باشند، بلکه به بستری برای گفتوگو دربارهی مسائل اخلاقی، سیاسی و اجتماعی معاصر تبدیل شوند.

با در نظر گرفتن این نکات، میتوان گفت جیمز گان یکی از معدود فیلمسازانی است که توانسته میان سرگرمی عامهپسند و تحلیل اجتماعی توازن برقرار کند. برای علاقهمندان به سینمای ابرقهرمانی و مطالعهی شخصیتهای منفی، بررسی آثار او، از Guardians of the Galaxy گرفته تا Peacemaker و پروژههای آیندهی دنیای دیسی، فرصتی است برای درک دوبارهی مرز باریک میان قهرمانی و شرارت در جهان مدرن.