در دل ماجراهای پرابهام و پیچیدهٔ ارباب حلقهها، پرسشی بنیادی و البته کمتر به روند تحلیلی کشیده شده وجود دارد: چرا هابیتها به رغم در دست داشتن حلقه یکتا، آنچنان به سادگی دچار فساد نمیشوند؟ این وجه از شخصیتشناسی هابیتها، نه تنها کلیدی در فهم پیوستهای تماتیک ژانر حماسی-فانتزی اثر است، بلکه نگاهی عمیق به بُعد اخلاقی و روانشناسی روایتِ تالکینی را به ما ارائه میدهد.
هابیتها، این موجودات کوچک، شاد و معمولاً آرام و دوستداشتنی سرزمین میانه، به خوبی نمایندهٔ نسخهای آرمانی از انسان ساده هستند؛ انسانی که در عین واقعگرایی، گرفتار جاهطلبی یا طمع نیست. طبیعتاً رفتار روزمرهٔ آنها متمرکز بر آرامش، ثبات زندگی و حفظ سنن شخصی است که گاه با مقاومتی ظریف، در برابر تغییرات ناخواسته ایستادگی میکنند.
در داستان هابیت، بیلبو با بهرهگیری ناآگاهانه از حلقه، تحولی را تجربه میکند که در نهایت ستودنی است اما همزمان بارها نشان داده که تأثیرات منفی حلقه بر او نیز انکارناپذیر است. این حلقه، نمادی است از قدرت قریبالوقوعی که حتی ارادههای برجسته چون گندالف را برای لحظاتی به وسوسه میکشاند. اما چرا هابیتها، به طور کلی، کمتر در مقابل این وسوسه تسلیم میشوند؟
از منظر فلسفی و اخلاقی، پاسخ تا حد زیادی در خود ساختار شخصیتی هابیتها نهفته است: آنها به گونهای انسانگون» تعریف میشوند که عمیقاً به طبیعت متصلاند و برخلاف سایر موجودات انسانی که تسلیم هوس قدرت، طمع، یا حتی جاهطلبی میشوند، از این زنجیرهٔ مخرب عاری هستند. توضیحی که یکی از کاربران در فضای مجازی ارائه داده است، تصریح میکند: «هابیتها به طور غیرمعمولی از بلندپروازی و حرص در امانند.»
نمونهٔ بارزی از این رفتار را میتوان در شخصیت سم وایز مشاهده کرد که در یکی از لحظات حساس در اختیار داشتن حلقه، آن را فقط به عنوان ابزاری برای حفظ باغچهای میبیند که در اصل نیازی به آن ندارد و قدرت حلقه نمیتواند چهرهٔ ذهنی او از آرامش و زیبایی را خلق یا بر او تحمیل کند.
این امر بیانگر نوعی از مقاومت اخلاقی است که در تم اصلی قصه نمایان است؛ تمی که نفوذ قدرت و ثروت را به مثابه علت اغلب فسادها معرفی میکند و تاکید دارد که حتی نیتهای خیرخواهانه نیز اگر با تمایل به جمع آوری قدرت همراه شوند، نقطهٔ شروع انحطاط هستند.
از منظر سینمایی، مقاومت هابیتها مقابل فساد، به مثابه عنصری است که ساختار روایی فیلم را معنادارتر میکند. در اثر پیتر جکسون، میزانسنهای متعددی که آرامش روستایی و زندگی سادهٔ هابیتها را در برابر جهان سیاه و پیچیدهٔ سرزمین میانه قرار میدهند، بر این تم تاکید میورزند. این تضاد تماتیک و بصری، پیام نهایی فیلم را که در مبارزهٔ بین خیر و شر خلاصه میشود تقویت میکند.
جمعبندی این گفتمان دربارهٔ چرا هابیتها کمتر متاثر از حلقه میشوند، میتواند دریچهای به سمت درک بهتر رابطه انسان با قدرت، تمایلات و مسئولیت در ادبیات و سینمای فانتزی باشد. برای هر مشتاق و تحلیلگری که به سینمای کلاسیکِ برآمده از ادبیات کلاسیک علاقمند است، این سؤال و پاسخها موقعیتی است برای واکاوی بیشتر مولفههای ژانری و فلسفی در آثار تالکین و اقتباس سینمایی آن.
اگر علاقهمند به تعمق در تمهای اخلاقی و روانشناختی آدمکهای کوچک و تاثیر حلقه و وسوسهی آن بر شخصیتها هستید، حتماً آثار مرتبط تالکین و تحلیلهای تخصصی سینمایی را پیگیری کنید. بازخوانی این شخصیتها، تقریباً همواره سرشار از نکات ریز و درشت دربارهٔ انسانیت و اختیار آزاد است.