در بحبوحهی تحولات پیچیده و تاثیرگذاری که دنیای سینمایی مارول (MCU) را در سالهای اخیر فرا گرفتهاند، تصمیم اخیر استودیوی مارول برای جایگزینی شخصیت کانگ فاتح، که قرار بود ستون فقرات شرارت مراحل چهارم تا ششم این جهان باشد، نکات قابل توجهی را درباره استراتژی روایی و مدیریتی این کمپانی بزرگ برملا کرده است. تغییراتی که نه صرفا به دلایل خارجی همچون حواشی شخصی بازیگر نقش کانگ، جاناتان مایجرز، بلکه پیش از آن به عوامل پایهایتر سینمایی و داستانسرایی بازمیگردد.
کانگ فاتح، با همه ظرفیتهای نوین و نوظهور، در فاصله کوتاهی پس از پایان سهگانه شرور اصلی یعنی تانوس، به عنوان نیروی شر اصلی معرفی شده بود. محصولات متعددی از جمله سریال Loki و فیلم Ant-Man and the Wasp: Quantumania به ساختارهای روایی کانگ پرداخته بودند و مسیر او برای تسلط بر چندجهانی (Multiverse) ترسیم شده بود. اما این روند، با دستگیری و متعاقب آن محکومیت جاناتان مایجرز به خاطر اتهامات خشونت خانگی، دچار چالشی عظیم شد که باعث کنار گذاشته شدن او از پروژههای آینده شد.

کوین فایگی، رئیس مارول استودیوز، در مصاحبهای مفصل با یکی از رسانههای معتبر در حوزه سینما، از دلایل واقعی تغییر رویکرد به سمت حذف کانگ فاتح سخن گفت و توضیح داد که این تصمیم حتی پیش از حواشی جاناتان مایجرز آغاز شده بود. او تاکید کرد که کانگ، به رغم جذابیت و جایگاهی که داشت، به اندازه تانوس عظیم و تاثیرگذار نبود و مارول به دنبال یک شخصیت شرور ایدهآل و ماندگار برای ادامه روایت چندجهانی خود بود.
فایگی اذعان کرد که با به دست آوردن حق ساخت فیلمهای مرتبط با شخصیتهای مجموعه «چهار شگفتانگیز» پس از تصاحب فاکس توسط دیزنی، امکان دسترسی به یکی از شناختهشدهترین و پیچیدهترین شخصیتهای منفی در دنیای کمیک، یعنی دکتر دووم، فراهم شد. این شخصیت که یکی از ستونهای شرارت در کامیکها به شمار میرود، از دیرباز جایگاه ویژهای در دل داستانهای مارول داشته است و رئیس استودیوی مارول از برنامهریزی برای حضور پررنگ او و تجهیز یک بازیگر تراز اول برای ایفای نقش او سخن گفته است. به گفته فایگی، حتی پیش از اکران «مرد مورچهای ۳» گفتگوهایی با رابرت داونی جونیور آغاز شده بود تا این ایده جسورانه را پیش ببرند.
این تغییر استراتژیک، بدون شک هجرت از شخصیت کانگی است که قصد داشت سکان شرارت دنیای سینمایی مارول را در دست گیرد و مسیری تازه در روایت چندجهانی خلق کند؛ مسیری که اکنون با حضور دکتر دووم و بازیگر بنام همراه خواهد بود. چنین تحولی سوالاتی درباره انسجام روایی و برنامهریزی بلندمدت مارول برای این اپیک چند فازی به وجود میآورد، چرا که حضور مستمر جاناتان مایجرز در دو محصول مهم حکایت از برنامهریزی دقیق داشت که به ناگهان به هم خورد.
از سوی دیگر باید توجه داشت که تغییر نام فیلم بعدی اونجرز از «حکومت کانگ» به «روز قیامت اونجرز» نیز نمایانگر این جابهجایی در نقشههای بلندپروازانه مارول است و میتوان آن را تلاشی برای فاصلهگیری از پروندههای قضایی بازیگر و همچنین بازنگری در انتخاب شرور اصلی بهشمار آورد. ای بسا گزینش دکتر دووم بتواند ضریب پیچیدگیهای فکری و فلسفی بیشتری به روایت این مجموعه اضافه کند، چرا که این شخصیت در کمیکها علاوه بر شرارت، نمادی از آشفتگی قدرت، فناوری و سیاست است که میتواند به شکلی مناسب، قالب داستانی جدیدی را به MCU عرضه کند.
این تحولات همچنین اهمیت نقش بازیگران بزرگ را در موفقیت خط روایی فیلمها به رخ میکشاند. به گواه فایگی، تخصص و توانایی بازیگری مانند رابرت داونی جونیور که قبلا نقش آیرون من را بازی کرده، میتوانند ایدهپردازی و اجرای دراماتیک پیچیده شخصیتهای شرور را به سطحی از غنا برساند که مخاطب را حتی با چالشهای اخلاقی و فلسفی مواجه سازد. این نکته بیانگر نگاه تولیدی مارول است که هرچند ممکن است به خاطر مسائل بیرونی مجبور به ریسکهایی شده باشد، اما همچنان بر کیفیت هنری و حضور بازیگران حرفهای تاکید دارد.
در نهایت، این داستان چرخهای از سنت و نوآوری، نامهای بزرگ و جریانهای پرتنش خارج از قاب فیلمسازی را به وضوح نشان میدهد؛ توجهی که مارول در جهان پرفراز و نشیب دنیای چندجهانی و تحولات آن به خوبی به آن واقف است. این تجربه برای مخاطبانی که پیگیر تاریخ تحول این جهان سینمایی هستند نیز فرصت مناسبی است تا روند شکلگیری شخصیتهای شرور و تغییرات آن را در چارچوبی فراتر از اخبار روزمره دنبال کنند.