در چشمانداز تازه دنیای سینمایی مارول (MCU) و تلفیق آن با دنیای قدیمی ایکسمنها (X-Men) از جهان فاکسورس (Fox-verse)، نشانهها از تقابلی بزرگ میان دو نسل از قهرمانان حکایت دارند. چنین برخوردی میتواند بستری تازه برای کاوش در مضامین قدرت، هویت و اخلاق ایجاد کند؛ عناصری که همیشه در قلب روایتهای ایکسمن حضور داشتهاند. در این میان، انتخاب بازیگر نقش پروفسور چارلز اگزاویه (Professor Charles Xavier / Professor X) اهمیتی حیاتی دارد، زیرا این شخصیت نماد خرد و رهبری در میان جهشیافتههاست.
در حالی که سر پاتریک استوارت (Sir Patrick Stewart) همچنان به عنوان یکی از برجستهترین بازیگران تاریخ سینما در نقش پروفسور ایکس شناخته میشود و تصویری ماندگار از این شخصیت به جا گذاشته، مارول اکنون با چالشی روبهروست: یافتن چهرهای تازه که هم بتواند میراث استوارت را حفظ کند و هم نماینده نگاهی مدرنتر و چندفرهنگی باشد.

در همین راستا، پیشنهاد جسورانه لارنس فیشبرن (Laurence Fishburne) که با نقشهای ماندگارش در ماتریکس (The Matrix) و جان ویک (John Wick) شناخته میشود، توجه زیادی را جلب کرده است. فیشبرن در یکی از پنلهای نیویورک کامیککان (New York Comic Con) اعلام کرده که مایل است نقش پروفسور ایکس را ایفا کند و حتی گزینههای دیگری را هم برای همکاری با مارول در نظر دارد. واکنش هواداران به این پیشنهاد مثبت بوده و بسیاری معتقدند وقار ذاتی و توانایی فیشبرن در نمایش تعادل میان منطق و احساس، او را به انتخابی مناسب برای نقش رهبر جهشیافتهها تبدیل میکند.
از منظر تحلیلی، این پیشنهاد دو محور مهم را برجسته میکند: نخست، لزوم بازتعریف شخصیتهای کلاسیک در قالبی مدرن و پذیرش تنوع نژادی و فرهنگی به عنوان بازتاب واقعیت اجتماعی امروز. دوم، چالش تطابق فیشبرن با پیشینه حضورش در MCU، چرا که او پیشتر در نقش بیل فوستر (Bill Foster) در فیلم مرد مورچهای و زنبورک (Ant-Man and the Wasp) ظاهر شده بود. با این حال، محدود بودن آن نقش مانعی جدی محسوب نمیشود و میتواند نادیده گرفته شود.
در سوی دیگر، جامعه طرفداران مارول بحثهایی درباره ترکیب احتمالی بازیگران مطرح کرده است. یکی از جذابترین ایدهها، انتخاب جیانکارلو اسپوزیتو (Giancarlo Esposito) برای نقش مگنیتو (Magneto) است. تقابل احتمالی میان فیشبرن و اسپوزیتو نه تنها از نظر بازیگری بلکه از منظر تماتیک نیز میتواند بازتابی مدرن از دو فلسفه اصلی دنیای ایکسمن باشد: آرمانگرایی صلحطلبانه اگزاویه در برابر عملگرایی تندروانه مگنیتو. چنین تضادی ظرفیت بالایی برای درام فلسفی و سیاسی درون جهان مارول دارد.
با این حال، انتخابهای جسورانه از این دست همواره با پیچیدگیهای اجرایی همراهاند. روایتهای چندجهانی و بازسازی شخصیتهای نمادین نیازمند دقت در فیلمنامه، میزانسن و تدوین هستند تا ضمن احترام به میراث کلاسیک، حس تازگی را حفظ کنند. بازگشت یا تکرار بازیگران در نقشهای متفاوت تنها زمانی موفق میشود که انسجام جهانسازی سینمایی حفظ شود.
با در نظر گرفتن همه این عوامل، تمایل لارنس فیشبرن برای ایفای نقش پروفسور ایکس را میتوان گامی تأثیرگذار در روند تحول بازیگری و بازتعریف روایتهای ابرقهرمانی دانست. حرکتی که فراتر از انتخاب یک بازیگر است و میتواند به بازنگری در مفاهیم قدرت، رهبری و انسانیت در دنیای مارول منجر شود.


