سوپرمن، ابرقهرمانی جاودانه و نماد امید در دنیای کمیکها و اقتباسهای سینمایی، همیشه با داستانی ریشهای سرشار از تراژدی و قهرمانی شناخته میشد. عموماً کال-ال، یا همان کلارک کنت، کودکی از سیاره کریپتون است که به زمین فرستاده میشود تا پس از نابودی سیاره مادریاش، به عنوان ناجی و نمادی از عدالت در میان انسانها ظاهر شود. این داستان شکل گرفته از تضاد میان هویت بیولوژیکی و تربیت خانوادگی، همیشه در هالهای از احترام و تقدس روایت شده است. اما تازهترین فیلم لایو-اکشن سوپرمن به کارگردانی جیمز گان فراتر از یک روایت کلاسیک پیش میرود و اصلاً به سراغ این روایت کلیشهای نمیرود؛ بلکه داستان را از زاویهای نو و متفاوت تعریف میکند.
در این نسخه، تصویری تازه از خانواده کریپتونی سوپرمن ارائه میشود. لار و جور-ال، والدین بیولوژیکی او، که با بازی بردلی کوپر و آنجلا سرافیان به تصویر کشیده شدهاند، تنها از طریق یک پیام هولوگرافی دیده میشوند؛ پیامی که علیرغم آسیب دیدگی، حامل نقشی کلیدی است. برخلاف آنچه مخاطب انتظار دارد، این پیام به جای انتقال حمایت و امید صرف، پرده از اهداف تهاجمی و سلطهطلبانهٔ والدین بیولوژیکی برمیدارد. آنها کال-ال را نه به عنوان ناجی، بلکه به عنوان ابزاری برای استیلای نژاد کریپتونی بر انسانها میفرستند؛ استعارهای ظریف اما قدرتمند از مفهوم «رهبری مستبدانه» در قالب قهرمان.

اما این طرز روایت تازه، در مسیر داستان به سرعت وارد یک تقابل شدید میشود؛ نکتهای که نیکلاس هولت به عنوان لکس لوتر، دشمن همیشگی سوپرمن، آن را کشف و به ابزاری علیه کال-ال تبدیل میکند. لوتر با شکستن قفلهای قلعه تنها در زمین، پیام هولوگرافیک را به بخشهایی ناشناخته ترجمه میکند و واقعیتی تلخ را فاش میسازد؛ واقعیتی که نه تنها شخصیت سوپرمن را زیر سوال میبرد بلکه هویت کلی قهرمان بودنش را به شدت به چالش میکشد. این افشا، بازتابی است از چگونگی شکست قهرمانان به دست بدخواهانشان و همچنین قدرت رسانه و اطلاعرسانی در دنیای امروز.
افتاب این بخشبندی داستانی، بازتابی عمیق از تمایز میان هویت بیولوژیکی و تربیت خانوادگی است. کلارک کنت در این نسخه، به جای تسلیم شدن در برابر تقدیر از پیش تعیین شده بیولوژیکیاش، به خانه بازمیگردد و در گفتوگوهای عاطفی با جاناتان کنت، پدر خواندهاش، معنا و هدف زندگی خود را بازتعریف میکند. جاناتان، با نگرشی انسانی، ضمن تأکید بر آزادی انتخاب و اهمیت پشتیبانی والدین، سوپرمن را در مسیر انسانیتر شدن و پذیرش مسئولیتهای اخلاقیاش همراهی میکند. این رویکردی تازه به نقش خانواده و تربیت در شکلگیری قهرمانان است؛ نکتهای که در اکثر نسخههای کلاسیک حتی بخش کوچکی از آن به تصویر کشیده نشده است.

در این میان، خانهی کنتها به مثابه مأمنی است که ارزشهایی چون حمایت، آزادی انتخاب، و شکلگیری هویت مستقل در آن نهادینه شدهاند. این تضاد میان نقشه بیولوژیکی (حکمرانی مستبدانه) و تربیت خانوادگی (آموزش انساندوستانه) در لایههای مختلف فیلم تنیده شده است. چنین نگاهی، علاوه بر بازخوانی هویت سوپرمن، گفتمانی سیاسی-اجتماعی را نیز القا میکند؛ گفتمانی که در آن مفهوم خانواده و مفهوم قدرت زیر ذرهبین نقد و تأمل میروند.
افزون بر این، نحوه روایت این تحول هویتی در فیلم به وسیله میزانسن آرام و ذوقآمیز، بازیگری متعهد و موسیقی متن غنی، حس همذاتپنداری تماشاگر را با قهرمان به طور موثر افزایش میدهد. دیالوگهای میان جاناتان و کلارک پر از احساسات ملموس است که بُعد انسانی سوپرمن را که در میان سری داستانهای کلان-جهانی و چندجهانی کمتر دیده شده، کارآمد به تصویر میکشد.
در نهایت، این نسخه از سوپرمن با زیر سوال بردن افسانههای کلاسیک و نمایش تضاد مادرزادگی و تربیت خانوادگی، یک Reboot نوین و متفاوت است که در عین حفظ ریشهها، به تنوع روایتهای کمیکبوکی و سینمایی تازهای برای مخاطبان مولتیورس ارائه میکند. این رویکرد، مخاطبان حرفهای و نرد دنیای DC را فرا میخواند تا به هویت ابرانسانها به عنوان موجوداتی چندلایه و زخمخورده از پیچیدگیهای واقعی زندگی بنگرند.