اگر به دنبال نمونهای کامل از احیای یک فرنچایز علمی–تخیلی باشید، مسیر تازهی سری شکارچی یا همان Predator نقطهی شروع ایدهآلی است. دن تراشتنبرگ (Dan Trachtenberg) با فیلم شکارچی: بدلندز (Predator: Badlands) نهتنها رکوردهای تجاری را جابهجا کرده، بلکه توانسته ساختاری نو و جسورانه را وارد یکی از قدیمیترین امپراتوریهای ژانر کند. افتتاحیهی ۴۰ میلیون دلاری در آمریکای شمالی و ۸۰ میلیون دلار فروش جهانی تنها نشانهای از یک موفقیت مالی نیست؛ بلکه گواهی است بر اینکه چطور تمرکز بر فرهنگ یاوتجا (Yautja) و رها شدن از قالب صرفاً «وحشت» میتواند یک سریال قدیمی را دوباره به جریان اصلی برگرداند.
تراشتنبرگ پیشتر با طعمه (Prey)، بازخوانی کاراکترمحور و تحسینشدهای از اصل داستان و سپس انیمیشن شکارچی: قاتلِ قاتلان (Predator: Killer of Killers) مسیر تازهای را برای این دنیا باز کرده بود. این آثار فرهنگ جنگجویان یاوتجا را عمیقتر کردند و نشان دادند که Predator تنها یک خط داستانی تکبعدی نیست؛ بلکه بستری انعطافپذیر برای روایتهای متنوع و مستقل است. در دورانی که مولتیورسها و بازبوتها حکمفرما هستند، چنین انعطافی برای بقا ضروری است.

در سوی دیگر میدان: چالشهای فرنچایز Alien
اما وضعیت برای بیگانه یا Alien پیچیدهتر است. این مجموعه باوجود پیشینهی تاریخی و موفقیت عظیمش، در سالهای اخیر بیشتر تلاش کرده اصالت گذشته را نگه دارد تا اینکه مسیر خود را بهسوی آینده باز کند. دو فیلم پیشدرآمد ریدلی اسکات (Ridley Scott) یعنی پرومتئوس (Prometheus) و پیمان (Alien: Covenant) با نقدهای دوگانه روبهرو شدند؛ پروژههایی جاهطلب، اما گرفتار پرسشهای فلسفی و دوراهیهای روایی که نه کاملاً مخاطبپسند شدند و نه توانستند هویت تازهای خلق کنند.
فیلم بیگانه: رومولوس (Alien: Romulus) با اینکه مورد تحسین قرار گرفت، همچنان در الگوی آشنای این فرنچایز باقی ماند؛ فیلم خوبی بود، اما «جسور» نبود. این آثار، با وجود کیفیت بالا، کمتر ریسک کردهاند و همین موجب شده Alien در برابر تکامل مخاطبان امروز، کمتحرک و محافظهکار به نظر برسد.
جایی که Predator جهانسازی تازه میکند، زبان تصویریاش را بهروزرسانی میکند و فرهنگ یاوتجا را گسترش میدهد، Alien هنوز در مدار چهرههای آشنا، سایهروشنهای مشهور و «وحشت کلاسیک» میچرخد.

چرا رشد Predator برای AVP اهمیت دارد؟
آنچه Predator انجام داده، تنها موفقیت مستقل یک مجموعه نیست؛ بلکه بهصورت مستقیم جهان کراساوور Alien vs. Predator را نیز تحت تأثیر قرار میدهد. وقتی Predator با تنوع ژانری، توسعهٔ فرهنگی و بازتعریف نقش شکارچیها جلو میرود، زمین بازی AVP هم بزرگتر و خلاقانهتر میشود.
در مقابل، اگر Alien همچنان در تکرار فرمولهای گذشته باقی بماند، AVP در عمل بدل به صحنهای میشود که Predator قهرمان اصلیاش است و بیگانه بیشتر نقش واکنشگر دارد. برای اینکه مواجههی این دو گونه تبدیل به یک دوئل واقعی سینمایی شود، Alien نیز باید پوست بیندازد، ریسک کند و هویتی تازه پیدا کند.

چشمانداز آینده: Alien چه باید بکند؟
موفقیت مالی Alien: Romulus با فروش جهانی بیش از ۳۵۰ میلیون دلار، اگرچه نقطهی اوجی برای فرنچایز است، اما هنوز پاسخ نمیدهد که این مجموعه چگونه میخواهد وارد مرحلهی خلاقانهتری شود. پروژهٔ دنباله در حال توسعه است، اما نبود دوبارهی فد آلوارز (Fede Álvarez) هالهای از تردید ایجاد کرده است. مسیر آینده بیگانه دقیقاً همان جایی تعیین میشود که تصمیم گرفته شود: حفظ میراث یا ساخت هویت جدید؟
در این میان، Predator مسیرش را انتخاب کرده: نوآوری، جهانسازی، تنوع ژانری و تمرکز بر فرهنگ یاوتجا.
Alien اگر قصد دارد دوباره نقش اصلی میدان را بر عهده بگیرد، باید همین مسیر جسورانه را انتخاب کند.
دن تراشتنبرگ با Predator: Badlands نشان داده که احیای یک فرنچایز قدیمی نه از طریق تکرار، بلکه از مسیر تعریف دوبارهٔ اصول اولیه، توسعهٔ فرهنگی و جسارت روایی ممکن است. در مقابل، Alien با وجود تمام موفقیتها، هنوز نیاز به دگرگونی دارد؛ تحولی که نهتنها بقای این مجموعه را تضمین میکند، بلکه میتواند آیندهٔ AVP را نیز از نو شکل دهد.
شکارچی: بدلندز اکنون در سینماها در حال اکران است و باید دید این رقابت دیرینه میان دو غول ژانر علمی–تخیلی، در نهایت به چه مسیری ختم خواهد شد.


