پرسش آغازین فیلم، «آیا میخواهید به یک ماجراجویی بزرگ جسورانه و زیبا بروید؟»، در ظاهر یه جملهی سادهست، ولی در واقع دعوتیه به دنیایی بین خیال و واقعیت. فیلم تازهی کوگونادا با حالوهوای فانتزی و ساختاری مینیمالیستی، ادامهی مسیر تأملبرانگیز آثار قبلیاش مثل بعد از یانگ (After Yang) و کلمبوس (Columbus) محسوب میشه؛ فقط این بار با نگاهی شاعرانهتر و نزدیکتر به رئالیسم جادویی. نتیجه، یه ترکیب خاص از رمانتیسم بصری و تخیل شرقیه که تماشاگر رو همزمان جذب و معلق نگه میداره.
فرم، تصویر و حس؛ زیبایی در تضاد با روایت
کوگونادا تو خلق میزانسنهای شاعرانه بیرقیبه. یک ماجراجویی بزرگ جسورانه زیبا از نظر بصری تقریباً بینقصه؛ رنگها، نور، حرکت دوربین و حتی سکوتها، همگی مثل شعری هستن که روی پرده جریان داره. با این حال فیلمنامه از همون ابتدا نشون میده که قرار نیست به اندازهی تصویر، قوی باشه. دیالوگها گاهی مصنوعی به نظر میان و احساسات زیادی رو مستقیم بیان میکنن؛ چیزی که باعث میشه از عمق درونی شخصیتها کم بشه.
با اینکه کالین فارل (Colin Farrell) و مارگو رابی (Margot Robbie) اجرای خیلی خوبی دارن، شخصیتها در سیر داستان رشد نمیکنن و توی حلقهای از احساسات تکراری گیر میافتن. در نتیجه فیلم از بیرون پرجزئیات و زیباست، اما از درون کمی خالی به نظر میرسه؛ یه تضاد آشکار بین فرم و روایت.
به نظر من البته این نکته لزوماً ضعف بزرگی نیست؛ شاید اصلاً هدف یک ماجراجویی بزرگ جسورانه و زیبا رشد شخصیتی نباشه. به نظر میرسه کوگونادا بیشتر دنبال نشون دادن زخمهای درونی و گذشتههای فراموششدهست تا تغییر یا رستگاری شخصیتها. فیلم بیشتر دربارهی روبهرو شدن با اون زخمهاست، نه درمانشون. این نگاه باعث میشه سکون احساسی کاراکترها خودش بخشی از معنا و ساختار اثر باشه، نه صرفاً یه نقص در روایت.

فانتزی شرقی در قالب سینمای غربی
داستان از یه موقعیت ساده شروع میشه: دو نفر در یک مهمونی عروسی گیر میکنن و با یه جیپیاس جادویی وارد دنیایی میشن که میتونه اونها رو از میان زمان و مکان عبور بده تا دوباره با لحظههای کلیدی زندگیشون روبهرو بشن. ایده و فضای فیلم آثار دو کارگردان برجستهی دنیای انیمه، هایائو میازاکی (Hayao Miyazaki) و ماکوتو شینکای (Makoto Shinkai) رو تداعی میکنه. مفاهیمی مثل عبور از مرز واقعیت، مواجهه با خاطرات و کودکی درونی، به شکل مستقیم از سینمای فانتزی ژاپن الهام گرفته شدن.
شباهتهای زیادی بین یک ماجراجویی بزرگ جسورانه زیبا و انیمههایی مثل نام تو (Your Name) و شهر اشباح (Spirited Away) وجود داره؛ مخصوصاً در نحوهی نمایش زمان، نور و خاطره. با این حال محدودیتهای واقعگرایی در فیلم باعث میشن، تخیل فیلم اون آزادی و انعطافی که در انیمهها میبینیم رو نداشته باشه. انگار دنیای خیالی کوگونادا تو قابهای واقعی زندانی شده.
آیا اگر یک ماجراجویی بزرگ جسورانه زیبا، انیمه بود، بهتر میشد؟
احتمالاً بله. دنیای ساختهشده توسط کوگونادا بهقدری لطیف، رویاگونه و استعاریه که انیمیشن میتونست بستر طبیعیتری براش باشه. صحنههایی مثل پرواز شخصیتها در میان خاطرات یا دیدن زمین از بالا، اگر با سبک طراحی دستی انیمه اجرا میشدن، نهتنها زیباتر بلکه احساسیتر هم میبودن. فرم واقعگرای فیلم نمیتونه اون حجم از نمادگرایی و خیال رو بهخوبی منتقل کنه. در واقع یک ماجراجویی بزرگ جسورانه زیبا حس یه انیمهی فلسفی رو داره که با بازیگران واقعی ساخته شده؛ یه جور ترکیب عجیب از دنیای شینکای و آرامش شاعرانهی میازاکی.
موسیقی و جهان ذهنی
حضور جو هیسایشی (Joe Hisaishi)، آهنگساز قدیمی و ثابت استودیوی جیبلی (Studio Ghibli)، یکی از مهمترین نقاط قوت فیلمه. هیسایشی که موسیقی شاهکارهایی مثل شهر اشباح و همسایهی من توتورو (My Neighbor Totoro) رو ساخته، با سبک خاص خودش، ترکیب ملودیهای ساده با حس عمیق نوستالژی، به فیلم روحی ژاپنی میده. قطعات او در یک ماجراجویی بزرگ جسورانه زیبا هم بین حس نوستالژی و مکاشفه در نوسانن و کمک میکنن فیلم از سطح بصری فراتر بره و وارد قلمرو احساس بشه. هرچند گاهی تدوین با ریتم موسیقی هماهنگ نیست و بعضی سکانسها بیش از حد کش پیدا میکنن، اما موسیقی هیسایشی همون جاییه که فیلم واقعاً زنده میشه. حضورش نهفقط یه انتخاب هنری، بلکه نشونهای واضحه از تأثیر مستقیم انیمه و فرهنگ سینمای شرقی بر ذهن کوگونادا.

یک ماجراجویی بزرگ جسورانه زیبا
یک ماجراجویی بزرگ جسورانه زیبا بیش از هر چیز تلاشی برای لمس زیباییه؛ و در این کار موفقه. اما اگه کوگونادا این جهان رو در قالب انیمه میساخت، احتمالاً با اثری کاملتر و تأثیرگذارتر روبهرو بودیم. فیلم در میانهی دو جهان معلقه: نه کاملاً یه فانتزی تمامعیاره، نه یه فیلم مستقل درونگرا. بااینحال، تجربهی تماشای اون برای دوستدارای سینمای شرقی، انیمههای فلسفی و آثار شاعرانه، جذاب و آرامشبخشه. این فیلم شاید بزرگترین ماجراجویی کوگونادا نباشه، ولی قطعاً یکی از زیباترین تجربههای بصری امروزه؛ سفری که یادمون میندازه گاهی نگاه کردن، خودش یه ماجراجویی جسورانه و زیباست.