آیا تا به حال برای شما این سوال پیش آمده که چرا در آثار تالکین، الفها و دورفها تا این حد از هم متنفر هستند و یک دیگر را به عنوان نژاد پستتر میشناسند؟ در تاریخ این جهان چه اتفاقی افتاده که تا این حد میان دو نژاد اختلاف و نزاع پیش آمده است؟ با فانتازیو همراه باشید تا با هم داستان دشمنی الفها و دورفها و تاریخچه آن را در ادامه مرور کنیم.
روایت اول: رابطه متناقض الفها و دورفها در عصر سوم رقم خورده است

همه چیز به رویدادی تحت عنوان «روزهای تاریک» باز میگردد. بسیاری از طرفداران و تحلیلگران اما معنی متفاوتی از این رویداد داشتهاند. برخی معتقدند که این بازه دورانی است که در نیمه دوم عصر دوم سرزمینمیانه رخ میدهد و اوج قدرت سائورون طی این بازه به وجود آمده است. این سالها که با جنگها و تاریکیهای سیاسی و جادویی همراه است، شامل سقوط نولدور، غلبه سائورون، و ایجاد زبان سیاه میشود. این دوران در نهایت در سال 3441 عصر دوم به پایان میرسد، زمانی که آخرین اتحاد الفها و انسانها سائورون را شکست میدهد و عصر سوم آغاز میشود.
به این ترتیب آخرین همکاری میان دورفها و الفها، همان جنگی بوده که بیش از سه هزار سال پیش از آغاز رخدادهای فیلمها و کتابها اتفاق افتاده است. پس از آن، به دلیل نبود دشمن مشترک و فشارهای ناشی از شکستها و زیانهای جنگ، اقوام سرزمین میانه روزبهروز منزویتر شدند. این انزوا زمینهساز بزرگترین شکاف در روابط الفها و دورفها شد، شکافی که حتی زبانی مشترک و دوستی آنها را به چالش کشید.
روایت دوم: بیداری بالروگ منجر به دشمنی الفها و دورفها شد

در تفسیر دیگر، روزهای تاریک ممکن است به دورانی اشاره کند که طی آن موریا در سال 1981 از عصر سوم، به نابودی کشانده شد. کاوش دورفها برای یافتن اشیاء نادر و ارزشمند، آنها را به بیدارکردن بالروگ در اعماق زمین کوهها واداشت. بالروگ موجودی فاجعهبار است که به سرعت موریا را نابود کرد و فاجعه بزرگی را رقم زد. تبعات این رخداد، ترک اجباری دورفها در موریا و پراکندگی آنها به مکانهای دیگر شد.
همزمان، تهدید بالروگ به مرزهای سرزمین الفها، باعث نگرانی سران این نژاد شد. خطر بزرگی که توسط دورفها به وجود آمد، زندگی الفها را هم به خطر انداخت و همین باعث شد که این دو نژاد از هم متنفر شوند. حس رنج، خشم و سرزنش که توسط برخی الفها به وجود آمد، متوجه دورفهایی شد که بهظاهر مقصر بیداری آن شر بودند. در داستان گیملی، دورف دوست داشتنی یاران حلقه تاکید میکند که دورفها شر را ایجاد نکردهاند و این موضوع کاملا اتفاقی رخ داده، اما الفها به راحتی زیر بار حرف او نرفتند.
دشمنی بزرگی که در فیلمها کمتر دیده شد
پیتر جکسون اما در فیلمهای معروف خود، جنبههای دراماتیک و فلسفی میان این اختلافها را دستکم گرفت و از آن صرفا به عنوان یک شوخی یا لحظهای گذرا در دیالوگها استفاده کرد. با این وجود روایات جالبی درباره دشمنی میان این دو نژاد و نبردهای میان آن دو وجود دارد که حتی پتانسیل ساخت اثری مستقل را دارند.
در نهایت باید گفت که دنیای ارباب حلقهها آنقدر بزرگ است که جزئیات هر نژاد و قبیله را نمیتوان به آسانی آموخت و از همین رو باید تالکین را برای خلق چنین جهانی تحسین کرد. اما به نظر شما حق با کدام یک از نژادها است؟ آیا طرفدار الفها هستید یا به نظر شما این دورفها هستند که مظلوم واقع شدهاند؟