کراساورهای مارول و دیسی همیشه برای طرفداران ژانر ابرقهرمانی حکم یک پازل هیجانانگیز را داشتهاند؛ ترکیبی از دنیاهایی متفاوت که کنار هم قرار گرفتنشان میتواند لحظاتی ناب و فراموشنشدنی خلق کند. با اینکه پروژهی جدید Batman vs. Deadpool بهزودی از راه میرسد و بهعنوان اقتباسی تازه معرفی شده، اما این ترکیب بیش از حد تکراری به نظر میرسد؛ تکراری تا مرز ابتذال.
در عوض، وقت آن رسیده که سراغ جفتهایی برویم که نهتنها از نظر روانشناختی لایههای عمیقتری دارند، بلکه کنتراست داستانی و تضادهای شخصیتیشان میتواند روایتهایی پیچیدهتر و ماندگارتر بسازد.
از جذابترین ویژگیهای چنین تقاطعهایی، امکان جانبخشی دوباره به شخصیتهای کمتر دیدهشده یا حتی فراموششده است. این یک فرصت طلایی برای بازتعریف محبوبیتهاست؛ فرصتی برای باز کردن فضا به روی قهرمانان و ضدقهرمانانی که شایستگی درخشیدن دارند، اما تا امروز جایی در مرکز توجه نداشتهاند.
1. هاوکمن در برابر وولورین؛ دو جنگجوی بیرحم و ابدی
وولورین از ستارههای بزرگ و بسیار محبوب جهان مارول است، اما یافتن معادل دیسیاش سخت است. باید گفت هاوکمن، با سابقه طولانی و چندگانگی حیاتش، میتواند گزینه عالی باشد. آنها هر دو جنگجوی خشن و تقریباً جاودانهایاند که قابلیت به تصویر کشیدن نبردی سرد و پرتنش را دارند.
2. جسیکا جونز در مواجهه با کوئسچِن؛ جدال شخصیتهای ضدقهرمان خیابانی
کوئسچِن، قهرمان زیرزمینی و متفکر دیسی، با گرایشات فلسفی خاص، یکی از شگفتانگیزترین شخصیتهاست. ترکیبش با جسیکا جونز، با شخصیت خشن و داستانهای تیرهتر، میتواند یکی از هیجانانگیزترین کراساورهای جنایی و نوآر باشد، خصوصاً که جسیکا به زودی در سریال Daredevil: Born Again بازمیگردد.
3. گرین آرو در کنار هاکآی؛ دو تیرانداز هنرمند در یک تیم
گرین آرو و هاکآی سالهاست رقیبان غیررسمی در دنیای کمیک هستند. هر دو تیرانداز ماهری هستند که بدون قدرتهای فراطبیعی، در خط مقدم حضور دارند. نویسندگان تحسینشدهای مانند مایک گرل و مت فراکشن میتوانند داستانهایی قابل درگیرکننده خلق کنند که عمیقاً به شخصیت و تفاوتهای آنها بپردازد.
4. ددپول و دثاستروک؛ دو قاتل خوشصحبت
زمانی ددپول کاملاً از دثاستروک کپی شده بود، اما حال شخصیتها مسیرهای متفاوتی رفتند. اکنون قرار دادن این دو در تقابل، فضایی عالی برای بحث شخصیت و وجوه تاریک قهرمان-ضدقهرمان میدهد. روایتی پرخشونت و گاه طنزآمیز که به تفاوتها اما شباهتهای ظاهری و ماهوی آنها میپردازد.
5. گربه سیاه در همکاری یا رقابت با کتوومن؛ بزرگترین دزدهای دنیای مارول و دیسی
این دو ابرقهرمان خطرناک، میتوانند در همکاریهای بزرگ یا رقابتهای جذاب، داستانهای هیجانانگیزی بسازند که انعکاسی از اخلاق معلق و فضای خاکستری دنیای قهرمانی و خلافکارانه است. حتی حضور کوتاه اسپایدرمن و بتمن میتواند پویایی بیشتری به داستانها ببخشد.
6. بلو بیتل و مایلز مورالس؛ آفتابپرستان جوان و پرشور
مایلز و جیمی هر دو نمایندگان نسلی تازه و دارای میراث نژادی هستند که داستانهایشان منبع الهام برای تعاملات تازه با شخصیتهای دیگر میشود. این دو میتوانند در دل تقاطعهای نوجوانانه و البته متفاوت با پیتر پارکر نقش آفرینی کنند.
7. واندر وومن و ثور؛ جنگجویان خداگونه در دو اسطوره متفاوت
این دو شخصیت اسطورهای میتوانند مقاومت و تفاوتهای فرهنگهای یونانی-رومی و نورس را به بهترین نحو به تصویر بکشند. دو خدای جنگ که با همکاری یا زورآزمایی، کلاسیکترین جدالهای دنیای فانتزی و کمیک را رقم میزنند.
8. سوپرمن و کاپیتان آمریکا؛ دو الگوی حقیقی آمریکایی
این دو قهرمان با ارزشهای سنتی «حقیقت، عدالت و راه آمریکایی» وجه نمادین دارند. ماجراهایی از جنگ جهانی دوم میتوانند فرصت به تصویر کشیدن ریشههای مدرن و کلاسیک پیدایش آنها را فراهم کنند با ته مایه این که قهرمانی چیزی فراتر از قدرت است.
9. جسیکا جونز و شخصیتهایی از جامعه خیابانی کمتر شناختهشده
در دنیای کمیک، تاریکی زندگی خیابانی پرجاذبه است و اگر در چراخ تقاطعها، شخصیتهایی با عمق انسانی و پیچیدگی روانی بیشتر وارد شوند، قطعا داستانها پختهتر خواهد شد.
10. پانیشنر و ویجیلانت؛ دو عدالتجو در تقابل روشها
هر دو شخصیت به عنوان اجراکنندگان عدالت در دنیای خود شناخته شدهاند. اما تفاوتهای روانشناسی و انگیزهها میتواند جر و بحث میان آنها را به درام عمیق اجتماعی تبدیل کند. حضور دو نویسنده برجسته مثل گارث انیس و مارو وولفمن نوید داستانی پرماجرا میدهد.
کراساورهای دنیای مارول و دیسی همواره آینهای دقیقتر برای شخصیتهایشان بودهاند و تلاشی گروهی برای بررسی مفاهیم قهرمانی، ضدقهرمانی و مرزهای میان آنها. در جامعه ایرانی، این روایات که ترکیبی از عدالت، قدرت و انسانیت است، الهامبخش بسیاری بوده و هنوز شعلهور است. بنابراین، باید از این فرصتها نهایت بهره را برد و فرازهای تازهای برای دنیای پیچیده ابرقهرمانان خلق کرد.

در نهایت، اگر به دنبال کراساوری فراتر از کلیشههای رایج هستیم، باید پیوندهای شخصیتشناختی و فلسفی عمیقی را جستجو کنیم که در کنار جذابیت نمایشی، لایههای مفهومی روایت را افزایش دهند. این همان کاری است که برخی کراساورهای کلاسیک و مانند آمالگام انجام دادهاند و همچنان منبع الهاماند.