بازگشت شخصیتی به اندازهی کینگپین (Kingpin)، یا همان ویلسون فیسک (Wilson Fisk)، به دنیای سینمایی مارول، بهویژه اگر پای مرد عنکبوتی تام هالند (Tom Holland’s Spider-Man) در میان باشد، اتفاقی نیست که بتوان از کنار آن ساده گذشت. این شخصیت که نخستینبار در سال ۱۹۶۷ و در کمیک The Amazing Spider-Man #50 معرفی شد، در رسانههای تصویری بیشتر از طریق سریال Daredevil و انیمیشن Into the Spider-Verse شناخته شده و همواره یکی از «دشمنان ایدهآل» برای رودررویی مستقیم با اسپایدرمن بوده است؛ اما هنوز این تقابل در یک فیلم سینمایی رخ نداده.
اسپایدرمن تام هالند و کینگپین وینسنت دیاُنوفریو؛ نماد نبردی طولانی در MCU
طبق گزارشهای جدید، مارول استودیو (Marvel Studios) برای سهگانهٔ آیندهٔ اسپایدرمن تام هالند برنامهای مشخص دارد: مواجههٔ مرد عنکبوتی با کینگپینِ وینسنت دیاُنوفریو (Vincent D’Onofrio). رویاروییای که سالهاست از سوی طرفداران درخواست میشود و میتواند به یکی از بهیادماندنیترین نبردهای خیابانی MCU تبدیل شود.
تقابل برنامهریزیشده، نه ناگهانی
بهنظر میرسد مارول قصد دارد در فیلم Spider-Man: Brand New Day، که قرار است بخشی از سهگانهٔ جدید باشد، زمینههای حضور فیسک را آماده کند. یعنی کینگپین احتمالاً در این فیلم حضور مستقیم نخواهد داشت، اما نشانهها، گرههای روایی و نیروهای زیرمجموعهی او بهطور تدریجی وارد داستان میشوند و رویارویی اصلی در قسمتهای بعدی سهگانه اتفاق میافتد.
این استراتژی کاملاً با نوع شخصیتپردازی کینگپین هماهنگ است؛ او همواره در سایه حضور دارد، از دور شبکهسازی میکند و هنگامی وارد میدان میشود که همهچیز تحت کنترلش باشد. حتی جملهای که در آثار قبلی MCU گفته بود (آن مردی که لباس عنکبوتی به تن دارد…) نشان میدهد فیسک مدتی است پیتر پارکر را زیر نظر دارد.
پلی میان سریالها و سینما
ورود کینگپین به فیلمهای مرد عنکبوتی، یک پل روایی مهم میان فیلمهای MCU و سریالهایی چون Daredevil: Born Again ایجاد میکند. این اتصال، دنیای خیابانی مارول، پر از خشونت، فساد و جرم، را به مرکز داستان میآورد و پتانسیل آن را دارد که سهگانهٔ جدید اسپایدرمن را به تاریکترین و جدیترین خط داستانی این شخصیت در سینما تبدیل کند.
با توجه به اینکه این سهگانه احتمالاً تا اوایل دهه ۲۰۳۰ ادامه خواهد داشت، حضور همزمان تام هالند (Tom Holland)، وینسنت دیاُنوفریو (Vincent D’Onofrio) و چارلی کاکس (Charlie Cox) میتواند عصر تازهای در روایتهای خیابانی MCU رقم بزند، عصری که در آن عدالت، اخلاق، قانون و فساد در خط مقدم روایت قرار میگیرد.
چرا کینگپین اهمیت دارد؟
کینگپین یکی از معدود ضدقهرمانهای مارول است که چند بعدی، واقعگرایانه، پیچیده و عمیقاً انسانی نوشته شده. او صرفاً یک غول قدرتمند نیست؛ او شبکهٔ اقتصادی، قضایی و اجتماعی را کنترل میکند و جنگیدن با او فقط یک مبارزه فیزیکی نیست؛ بلکه یک نبرد روانی، اجتماعی و سیاسی است. تلاقی اسپایدرمن با چنین دشمنی، به مارول این فرصت را میدهد که از فرمولهای تکراری فاصله بگیرد و وارد لایههای نوآرتر (Noir) و تاریکتری شود.
از این منظر، حضور کینگپین در سهگانهٔ جدید، تکراری از مسیرهای موفق سینمایی دهههای گذشته است؛ همان دورهای که قهرمانها مجبور بودند با پیامدهای اخلاقی انتخابهای خود روبهرو شوند، نه فقط با مشت و لگد.
چشماندازی بزرگتر برای MCU
این مسیر روایی همچنین به مارول نشان میدهد که شخصیتهای خیابانی، از Daredevil تا Echo و Spider-Man، میتوانند ساختار چندلایهتری از MCU را شکل دهند. ساختاری که بیشتر از نبردهای فضایی، به «سایههای زمین» و لایههای پنهان جامعه میپردازد.

انتظار برای تقابل اسپایدرمن تام هالند با کینگپین، نه فقط یک هیجان طرفداری است؛ بلکه نقطهٔ آغاز یک تحول ژانری در MCU محسوب میشود. اگر مارول بتواند از این فرصت درست استفاده کند، این رویارویی میتواند به اندازهٔ فیلمهایی چون The Dark Knight در ژانر ابرقهرمانی اثرگذار باشد؛ اثری که پیچیدگی شخصیت و واقعگرایی را به قلب قصه آورد.
مارول اکنون با یکی از مهمترین فرصتهای داستانی خود روبهرو است: خلق نبردی که هم از نظر احساسی، هم از نظر ساختاری و هم از نظر تاریخی، شایستهٔ نام اسپایدرمن و کینگپین باشد.


