اگر فکر میکردید با ورود شخصیتهایی مثل شانگچی (Shang-Chi) و میس مارول (Ms. Marvel) دنیای سینمایی مارول به اندازهی کافی شلوغ و متحول شده، بهتر است صبر کنید تا نوبت واندر من (Wonder Man) برسد؛ قهرمانی که روی کاغذ از قویترین شخصیتهای مارول است، اما پشت این قدرت عجیب و خیرهکننده، تاریخچهی تاریک و فشار روانی سنگینی خوابیده که او را از اکثر ابرقهرمانهای دیگر جدا میکند.
سریال واندر من قرار است در تاریخ ۲۷ ژانویهی ۲۰۲۶، برابر با ۷ بهمن ۱۴۰۴ روی دیزنیپلاس (Disney+) منتشر شود. کارگردانی این مینیسریال بر عهدهی دستین دنیل کرتون (Destin Daniel Cretton) است؛ همان فیلمسازی که با Shang-Chi and the Legend of the Ten Rings خودش را ثابت کرد و حالا بعد از کار روی پروژهی هنوز اکراننشدهی Spider-Man: Brand New Day رفته سراغ شخصیتی سنگینتر و پیچیدهتر. نقش اصلی یعنی سایمون ویلیامز (Simon Williams) یا همان واندر من را یحیی عبدالمتین دوم (Yahya Abdul-Mateen II) بازی میکند؛ انتخابی که خودش به تنهایی سطح انتظارات را بالا میبرد.
واندر من در کمیکها؛ از مهرهی دشمن تا عضو انتقامجویان
در کمیکهای مارول، سایمون ویلیامز از روز اول یک قهرمان شستهرفته و بینقص نبوده. او ابتدا به عنوان تاجری ورشکسته معرفی میشود که در رقابت با شرکت استارک اینداستریز (Stark Industries) به بنبست مالی میرسد و همین بحران باعث میشود سر از همکاری با بارون زیمو (Baron Zemo) درآورد. زیمو از او یک «سرباز یونیونی» میسازد تا علیه انتقامجویان استفاده کند.
اما داستان در همان نقطه نمیماند. سایمون در ادامه، از نقش ابزار دشمن بودن فاصله میگیرد و به تدریج تبدیل میشود به یکی از اعضای مهم انتقامجویان (Avengers). حضورش در تیمهایی مثل West Coast Avengers و همکاری با شیلد (S.H.I.E.L.D.) لایههای بیشتری به شخصیتش اضافه میکند؛ لایههایی که باعث میشوند او نه یک قهرمان تکبعدی، بلکه شخصیتی در مرز بین وفاداری، عذاب وجدان و جبران گذشته باشد. همین گذشتهی خاکستری است که نسخهی سریالی او را بالقوه بسیار جذاب میکند.

بدن یونیونی و قدرتهای نیمهخدایی؛ واندر من دقیقا چه تواناییهایی دارد؟
راز اصلی قدرت واندر من در کمیکها، انرژی یونیونی (Ionic Energy) است. بدن او عملا از این انرژی تشکیل شده و فقط ظاهر انسانی دارد. نتیجهی این وضعیت، مجموعهای از قدرتهاست که او را در ردهی بالاترین سطح قدرت در مارول قرار میدهد.
قدرتهای اصلی او شامل این موارد است:
- قدرت فیزیکی بسیار بالا، قابل مقایسه با ثور (Thor) و کاپیتان مارول (Captain Marvel)
- استقامت و دوام غیرعادی
- سرعت و واکنشهای فوقالعاده
- حواس تقویتشده
- پرواز
- توانایی جذب و هدایت انرژی
- تبدیل شدن به فرم انرژی خالص
- و مهمتر از همه، باززایی پس از مرگ
در بعضی خطهای داستانی کمیک، واندر من به مرحلهای میرسد که عملا نابود کردنش نزدیک به غیرممکن است. او بارها میمیرد و برمیگردد و هر بار از قبل قویتر میشود. از این نظر، سایمون ویلیامز بیشتر شبیه یک موجود نیمهخدایی در دنیای مارول است تا یک قهرمان کلاسیک.
بهای این قدرت؛ مرگهای تکراری و روانی که خرد میشود
قدرت در دنیای مارول هیچ وقت بدون هزینه نیست و واندر من یکی از روشنترین نمونههای این قاعده است. این که بتوانی بعد از مرگ برگردی، روی کاغذ شبیه یک امتیاز رویایی است، اما برای سایمون ویلیامز تبدیل شده به نوعی شکنجهی دائمی.
او مرگ را بارها با تمام جزئیاتش تجربه کرده و هر مرتبه با حافظه و آگاهی کامل از آن لحظات برگشته است. نتیجهی این چرخهی مرگ و بازگشت این است که با شخصیتی روبهرو میشویم که از یک طرف تقریباً شکستناپذیر است و از طرف دیگر، ذهنی فرسوده، مضطرب و گاهی شکننده دارد. در کمیکها، این فشار روانی باعث شده واندر من دچار بحرانهای شدید هویتی و اخلاقی شود.
این تضاد بین بدن تقریبا نامیرا و ذهنی که دارد کمکم خرد میشود، اگر در سریال درست پرداخت شود، میتواند یکی از جذابترین محورهای دراماتیک داستان باشد؛ جایی که میبینیم یک ابرقهرمان فقط با دشمنان بیرونی نمیجنگد، با خودش هم درگیر است.
هالیوود، روابط عاطفی و وجدان معذب؛ واندر من فراتر از یک مشت آهنین
سایمون ویلیامز در کمیکها فقط یک «ماشین قدرت» نیست. قبل و بعد از انتقامجویان، او مدتها در هالیوود فعالیت میکند؛ ابتدا به عنوان بدلکار و بعد بازیگر. همین رابطه با دنیای سینما و شهرت، لایهی جالبی به شخصیتش میدهد. او هم جلوی دوربین قهرمان است و هم در دنیای واقعی باید تصمیم بگیرد واقعا چه انسانی میخواهد باشد.

در کنار این، واندر من روابط عاطفی مهمی هم داشته، از جمله ارتباط پیچیدهاش با اسکارلت ویچ (Scarlet Witch). این روابط و کشمکشهای شخصی، اگر در سریال وارد شوند، از او یک قهرمان انسانیتر، آسیبپذیرتر و چندبعدیتر میسازند. ترکیب این گذشتهی هنری با قدرتهای غیرانسانی، پتانسیل خلق لحظات دراماتیک و اخلاقی جدی را دارد.
روی تاریک شخصیت؛ از Avengers تا Revengers
یکی از جذابترین بخشهای کارنامهی واندر من در کمیکها زمانی است که از مسیر قهرمانی مستقیم خارج میشود. در یک خط داستانی مهم، او گروهی به نام ReVengers تشکیل میدهد و مستقیما مقابل Avengers قرار میگیرد. در آن روایت، سایمون معتقد است انتقامجویان از مسیر اصلی خود منحرف شدهاند و خودش را مسئول «تصحیح» آنها میداند.
این بُعد ضدقهرمانی، همان چیزی است که میتواند در آیندهی دنیای سینمایی مارول بسیار مهم باشد. اگر مارول تصمیم بگیرد بعد از معرفی اولیه، کمکم او را به سمت تصمیمهای رادیکالتر و خطرناکتر ببرد، واندر من میتواند یکی از پیچیدهترین شخصیتهای نسل جدید دنیای مارول شود؛ کسی که هم ظرفیت این را دارد در کنار قهرمانها بجنگد و هم در نقطهای از مسیر، رو در رویشان بایستد.
مسیر واندر من در دنیای سینمایی مارول؛ همه چیز به این سریال بستگی دارد
تا الان، حضور واندر من فقط برای همین مینیسریال تأیید شده است. هیچ خبر رسمیای دربارهی حضورش در فیلمهای بزرگ آینده مثل Avengers: Doomsday یا Avengers: Secret Wars منتشر نشده. خیلی از تحلیلگران معتقدند تکلیف واقعی این شخصیت بعد از پایان داستان مولتیورس و بسته شدن آن خط روایی مشخص میشود.
اگر سریال با استقبال جدی مواجه شود، احتمال این که سایمون ویلیامز به یکی از ستونهای اصلی فاز هفت و بعد از آن تبدیل شود، بسیار بالاست. اما اگر سریال نتواند ارتباط عاطفی و روایی لازم را با مخاطب برقرار کند، این خطر وجود دارد که واندر من به سرنوشت بعضی شخصیتهای حاشیهای اخیر مارول دچار شود؛ معرفی در یک پروژه، و بعد حضور کمرنگ و فراموش شدن.

واندر من یک تست مهم برای آیندهی دنیای مارول است
واندر من ترکیبی است از قدرت بیرحمانه، ذهن زخمی، گذشتهی خاکستری و پتانسیل ضدقهرمانی. اگر مارول بتواند این لایهها را در قالب سریال به شکل منسجم، عمیق و دیدنی روایت کند، سایمون ویلیامز شانس این را دارد که به یکی از مهمترین و متفاوتترین چهرههای عصر جدید MCU تبدیل شود.
این سریال فقط معرفی یک ابرقهرمان تازه نیست، بلکه آزمونی جدی برای خود مارول است؛ آزمونی برای این که ببینیم آیا این استودیو بعد از این همه سال هنوز میتواند قهرمانی بسازد که هم روی پرده عظیم به نظر برسد و هم در ذهن مخاطب، به عنوان یک انسان درگیر و پیچیده، ماندگار شود.


