اگر چیزی از قدمزدن در شالیزارهای مهآلود ابیسوگائوکا و عبور از معابد و مغازههای نمناک تنباکو آموخته باشم، این است که سرزمین آفتاب با همهی زیباییهایش میتواند بهآسانی به جهنمی بیرحم بدل شود؛ جهنمی که اینبار کونامی در بهرهبردن از آن چندان موفق ظاهر نشده است. با فانتازیو و بررسی بازی Silent Hill f همراه باشید.
(بررسی بازی در جریان است و این مطلب بهروزرسانی خواهد شد)
عجیب است که مجموعهای که تمام وجود خود را بر شهری خیالی به نام Silent Hill بنا کرده، این بار به خواستگاه خالق خود یعنی ژاپن سفر کرده است. در واقع بازی ما را در نقش دختری به نام هیناکو قرار میدهد که در روستایی کوچک به نام ابیسوگائوکا زندگی و دوران بلوغ خود را میگذارند. بازی از همان دقایق اول تلاش میکند تا هیناکو را دختری متفاوت از باقی دوستان و همکلاسیهایش جلوه دهد. اگر در کودکی هم سن و سالان او سراغ عروسک بازی و سرگرمیهای دخترانه میرفتند، هیناکو و دوستش «شو» ترجیح میدادند که با هم در یک سناریو کودکانه از حمله موجودات فضایی همکار شده و با این تهدید مقابله کنند.

در کنار این موارد، جو متشنج خانه، پدر نه چندان صبور و خوشاخلاق هیناکو و مادر مظلومش را هم قرار دهید تا متوجه وضعیت کلی او شوید. طی یکی از این روزها که هیناکو و پدرش با هم دعوا میکنند، او از خانه بیرون میآید و طی مدتی متوجه میشود که جز تعدادی اندک از دوستان، تمام شهر تخلیه شده و مهی غلیظ همهجا را فرا گرفته است. بدتر از همه آن که از دل این تاریکی، موجودات ترسناکی هم برخاستهاند که قصد کشتن او را دارند و از همین بخش است که ماموریت اصلی بازی، یعنی یافتن بقیه دوستان هیناکو و البته یک مکان امن تا آرام شدن وضعیت آغاز میشود.
اگر سایلنت هیل ۲ در انتزاعیترین حالت ممکن داستان میگفت، در Silent Hill f ماجرا کمی سرراستتر به نظر میرسد. اگرچه که هنوز هم اتفاقات سورئال بسیاری در داستان مطرح میشود و سوالات بسیاری برای بازیکن به وجود میآید، اما اتفاقات کلی بازی را میتوان راحتتر حدس زد. هیچ شکی نیست که هیناکو شخصیت دوستداشتنیای دارد و ارتباط او با «شو» هم جالب به تصویر کشیده میشود، اما آن عمق و پیچیدگی لایهلایه قسمت دوم به هیچ وجه در این داستان جدید وجود ندارد. در کنار این موارد، روایت غیرمنطقی داستان در برخی از بخشها را هم قرار دهید تا کمی بابت کمکاری تیم نویسندگی در ارائه یک اثر بینقص حرص بخورید! البته که کلیت داستان بازی، حداقل تا این جای کار جالب بوده و مشتاقم که تا انتها با سرگذشت هیناکو و شو و البته راز ماسک روباه آشنا شوم.

یکی از جذابیتهای بخش روایت را میتوان صداگذاری فوقالعاده بازی روی زبان ژاپنی دانست که به شدت روی شخصیتهای بازی نشسته و به شکل اعجابانگیزی، واقعگرایانه به نظر میرسد. اگرچه که سازندگان هم پیشنهاد کردهاند تا بازی را با زبان ژاپنی پیش ببرید، اما در صورتی که قصد دارید تا زبان را روی انگلیسی تنظیم کنید باید بگویم که با یک فاجعه رو به رو خواهید شد. از تفاوت محسوس زیرنویس و دیالوگهای انگلیسی بازی با زبان ژاپنی که بگذریم، با صداپیشگی ضعیف حالت انگلیسی روبهرو خواهیم شد که ابدا با بازی جور در نمیآید و از همین رو باید به پیشنهاد سازندگان خود اثر عمل کرد!
اما صحبت کردن در رابطه با گیمپلی بازی راحتتر است. بازی تلاش داشته تا تمرکز اصلی خود را روی مدیریت نوار استقامت و استفاده از سلاحهای سرد قرار دهد. در واقع در این بازی سلاحهای سرد متعددی وجود دارد که به شکل ظالمانهای نوار سلامتی مخصوص به خود را دارند و باید مراقب تعمیر آنها باشید. هر کدام از این سلاحها سرعت ضربه مخصوص به خود را دارند و این ضربات بخشی از نوار استقامت شما را میکاهد. متاسفانه این قسمت ابدا بهینه طراحی نشده و عملا شما باید تنها یک ضربه سنگین یا در نهایت دو یا سه ضربه سبک به دشمن زده و با استفاده از مکانیزم «جای خالی یا دش» به عقب فرار کنید، چرا که در صورت تمام شدن نوار استقامتتان، تقریبا با چند ضربه خواهید مرد.

این مکانیزم به شدت به مبارزات بازی ضربه زده و نبردها، خصوصا در برابر باسفایتها واقعا آزار دهنده است. حال تصور کنید که در این شرایط آزاردهنده، انیمیشنهای بازی هم بسیار کند و خشک طراحی شده و اگر هم محیط کمی تنگتر باشد، سلاح شما دائما به دیوار یا دیگر اشیاء برخورد کرده و ضربات شما ناتمام باقی میمانند. از انیمیشنهای خشک بازی گفتم. به هنگام حرکت در محیط، احساس میکنید که هیناکو تنها در چهار جهت اصلی حرکت میکند و برای مثال اگر بخواهید به بالا و سمت راست به صورت همزمان حرکت کنید، انیمیشنهای هیناکو پرشهای ریزی را تجربه میکنند که چه از نظر بصری و چه از نظر تاثیر روی سرعت گیمپلی آزاردهنده ظاهر میشوند. این ماجرا با وجود طراحی انیمیشنهای بسیار خوب سایلنتهیل ۲، بیش از پیش خودش را نشان میدهد و عملا یک پسرفت محسوب میشود. حال این انیمیشنهای آزاردهنده را در کنار سیستم «پری» بازی قرار دهید تا متوجه شوید با چه فاجعهای رو به رو هستید. اگرچه بازی به شما یک نوار «عقلانیت» میدهد که با مصرف آن میتوانید سرعت مبارزات را برای انجام پریهای دقیق کاهش دهید، اما باز هم همه چیز خشک به نظر میرسد و تقریبا از مبارزات لذتی نخواهید برد.
اما اگر از سیستم مبارزات فاکتور بگیریم و به طراحی دشمنهای بازی برسیم، اوضاع کمی بهتر میشود. اگرچه کلیت طراحی دشمنان هیناکو مثل مترسکها به خوبی صورت گرفته و خصوصا این شخصیتها از نظر ظاهری جذاب طراحی شدهاند، اما لزوما نمیتوان همه آنها را تهدیدی جدی حساب کرد. اولا که سیستم بد مبارزات بازی باعث شده که عملا قید مبارزات را زده و از میدان نبرد فرار کنید. دوما در صورتی که با باسفایت یا دشمن به خصوصی رو به رو شوید، عمده آنها مثل Ara-Abare، غولهای بزرگ و چندشآور بازی، صرفا جسه بزرگی دارند و الگوی حملات آنها بسیار ساده و احمقانه طراحی شده است.
با عبور از مبارزات و رسیدن به بخش گشت و گذار در محیط و حل کردن پازلها، اوضاع بهتر میشود. به مانند بیشتر بازیهای سری، در این بازی هم شما وارد مکانهای جدید و متعددی میشوید که هر کدام تهدیدها، پازلها و البته نقشه خاص خود را دارد. گشت و گذار در بازی لذتبخش است، اما این لذت را بیشتر مدیون زیباییهای محیط هستیم که در انتها به آن خواهم پرداخت. درواقع لزوما گشت و گذار شما به آیتم چندان ارزشمندی منجر نمیشود و بازی علاقه زیادی ندارد تا به کنجکاوی شما پاداش دهد. این در مورد مبارزات هم صدق میکند و تقریبا اکثر نبردها بیشتر منابع شما را استفاده میکنند تا این که چیزی به بازیکن پاداش دهند.

اما پازلها احتمالا بهترین بخش بازی در گیمپلی هستند. گیمدیزاین این بخش با خلاقیت بیشتری صورت گرفته و برای مثال پازل مربوط به مترسکها در دل زمینهای کشاورزی جالب به نظر میرسند. اگرچه در کل سختی زیادی در حل پازلها اعمال نشده و حتی در بالاترین درجه سختی بازی هم چالشی که حل کردنش شما را به هوشتان مفتخر کند پیدا نخواهید کرد.
اصلیترین نقطه قوت بازی Silent Hill f را میتوان دستآوردهای هنری و گرافیکی آن دانست. محیطهای نمناک، مغازههای متنوع، شالیزارها، جویها و کلبههای کوچک ژاپنی و طراحی بینقص محیطها و طراحی داخلی مناطقی مثل مدرسه، عالی صورت گرفته است. کیفیت بافتها و بازتابها بینظیر است و این را در کنار موسیقی شاهکار متن و البته صداگذاری محیط قرار دهید تا با اوج زیبایی این بازی مواجه شوید. صدای افتادن قطرههای باران روی قابلمههای رها شده در میان کوچههای ابیسوگائوکا، کاری میکند که حداقل گذر زمان در بازی ارزشش را داشته باشد و بتوانید لحظات بصری جذابی را تجربه کنید. بازی از نظر فنی هم بینقص عمل کرده و جالب است بدانید که حتی روی RTX 2060 هم توانستیم تا آن را با تنظیمات بسیاری خوبی اجرا کرده و نرخ فریم ثابت ۷۵ را دریافت کنیم. این موضوع در کنار بهینهسازی فوقالعاده و عدم حضور مشکلات گرافیکی و فنی مثل باگ آنقدر عالی صورت گرفته که میتوان تیم سازنده را تحسین کرد.
اما در پایان تنها یک سوال باقی میماند. آیا Silent Hill f همانقدر که میگویند ترسناک است؟ پاسخ این است که نهتنها بازی مثل نسخه دوم ترسناک و گاهی آزاردهنده نیست، بلکه همانطور که گفتم گشت و گذار در محیط جذاب و حتی آرامشبخش است! حتی ترسناکترین بخشهای بازی هم به لطف رنگهای نسبتا گرم محیط آزاردهنده به نظر نمیرسند و جالب آنجا است که هیناکو آنقدر سرسخت است که این هیولاها هستند که باید از شما بترسند!

کارگردانی بازی، نحوه پیشبرد داستان و مکانیزم ورود هیولاها به بازی شدیدا قابل پیشبینی است و حذف حال و هوای وحشت روانشناختی که در آثار قبلی شاهدشان بودیم، عملا حس ترس را از بازی گرفتهاند. در واقع بازی بیش از حد حالتی اساطیری به خود گرفته که خب بیش از آن که ترسناک باشد جالب است و نهایت شاید چند صحنه ترسناک با حال و هوای «وحشت جسمی» بتواند دل شما را کمی ریشریش کند!
آیا بازی Silent Hill f را پیشنهاد میکنیم؟
تا به این جای کار، Silent Hill f نهتنها بازی ترسناکی نیست، بلکه حتی مبارزات جذابی را هم تحویل مخاطب نمیدهد. بازی تجربه بدی نیست، اما به شکلی ناراحتکننده ناامیدکننده ظاهر میشود و بسیاری از پتاسنیلهای خود را به راحتی نابود میکند. البته که گشت و گذار در ابیسوگائوکا و آشنایی با هیناکو و دوستانش، ارزش یک بار تجربه را خواهد داشت.


