در سالهای اخیر، بسیاری از اقتباسهای سینمایی از آثار فانتزی و نوجوانانه تلاش کردهاند به موفقیتهای عظیم اقتصادی و فرهنگی مشابه مجموعههایی مثل هری پاتر (Harry Potter) و بازیهای گرسنگی (The Hunger Games) دست یابند. اما در مقابل، بعضی از این پروژهها در همان فیلم نخست به بنبست میخورند و بخش قابل توجهی از ظرفیت داستانی خود را هدر میدهند. با این حال، نکتهای که امروزه بیش از پیش آشکار شده، این است که قالب تلویزیون با امکانات ویژهاش برای گسترش روایت و پرداخت شخصیتها، بستری فراهم کرده که میتواند شکستهای سینمایی را به موفقیتهای داستانی تبدیل کند.
نمونهی شاخص آن، فیلم قطبنمای طلایی (The Golden Compass) است که در سال 2007 با بودجهای عظیم اما نتیجهای ناامیدکننده اکران شد. همین داستان بعدها در قالب سریال نیروی اهریمنیاش (His Dark Materials) از شبکهی HBO بازآفرینی شد و به موفقیتی چشمگیر دست یافت. این تغییر قالب نشان داد که انتقال یک دنیای فانتزی پیچیده و چندلایه به فرمی چندقسمتی نهتنها به روایت امکان تنفس و گسترش بیشتر میدهد، بلکه به مخاطبانی که عاشق جزئیات و عمق هستند، فرصتی تازه برای همذاتپنداری با شخصیتها و فهم بهتر دنیای داستان ارائه میکند.

مثال دیگر، مجموعهی ابزارهای فانی (The Mortal Instruments) است که نسخهی سینماییاش شکست خورد، اما اقتباس تلویزیونیاش با عنوان شکارچیان سایه (Shadowhunters) به محبوبیتی چشمگیر در میان طرفداران دنیاهای فانتزی رسید. این سریال ثابت کرد که روایت طولانیتر در قالب تلویزیونی میتواند تنش، درگیریهای عاطفی و تمهای اجتماعی و فانتزی را به شکل مؤثرتری پرورش دهد و مخاطب را عمیقتر درگیر کند.
دلیل این برتری مشخص است: سینما، بهدلیل محدودیت زمانی، ناچار است بخش زیادی از جزئیات و پیچیدگیها را حذف کند. این مسئله در آثاری که دنیاسازی گسترده و شخصیتهای متعدد دارند، بیش از همه احساس میشود. در مقابل، سریالها با ساختار اپیزودیک خود به نویسنده و کارگردان اجازه میدهند تا در میزانسنها، تدوین موازی و تمهای مفهومی آزادی عمل بیشتری داشته باشند و جهان داستان را با جزئیات غنیتری بسازند.
البته این تغییر قالب همیشه به موفقیت ختم نمیشود. آثاری مثل آکادمی خونآشامها (Vampire Academy) در هر دو قالب سینمایی و تلویزیونی نتوانستند به نتیجه برسند، اما روند کلی نشان میدهد تلویزیون به عنوان رسانهای با ظرفیت زمانی گستردهتر، فرصت دوبارهای برای بازسازی و احیای داستانهایی است که در سینما مجال درخشش کامل پیدا نکردهاند.

برای طرفداران ژانرهای فانتزی و علمی–تخیلی (Science Fiction)، بهویژه در ردهی نوجوانی، درک این تحول قالبی اهمیت زیادی دارد. این تغییر نهتنها امکان تجربهی دوبارهی جهانهای محبوب را فراهم میکند، بلکه مسیر درک روند تکامل روایت در رسانههای مختلف را هم هموارتر میسازد.
در نتیجه، هرچند موفقیت اقتباسهای سینمایی از رمانهای نوجوان همیشه تضمینشده نیست، تلویزیون با بستر زمانی و ساختاری که در اختیار دارد، توانسته بسیاری از ناامیدیهای گذشته را به فرصتهای جدید و پربار بدل کند. آیندهی دنیای فانتزی، بیش از هر زمان دیگری، در صفحهی کوچک تلویزیون شکل میگیرد؛ جایی که روایت، زمان کافی برای نفس کشیدن دارد.