اولین فصل ویچر (The Witcher) با تمام فراز و نشیبهایش توانست مخاطبان زیادی را جذب کند و با ۷۶ میلیون بازدید در ماه اول، تبدیل به یکی از موفقترین سریالهای نتفلیکس شود. سبک روایت چندخطی و غیرزمانی، بازیهای درخشان هنری کویل (Henry Cavill) و آنیا چالوترا (Anya Chalotra)، و طراحی صحنه و لباس چشمنواز، همه نوید یک حماسهی تازه در ژانر فانتزی را میداد.
با این حال، واقعیت این است که ویچر هیچگاه نتوانست از سایهی سنگین بازی تاج و تخت (Game of Thrones) بیرون بیاید و از سطح «خوب» فراتر رود. سریالی که در ابتدا پتانسیل رقابت با وستروس را داشت، به مرور به اثری پرزرقوبرق اما بیروح تبدیل شد.

اقتباس از دنیای آندژی ساپکوفسکی
ویچر که بر اساس رمانهای آندژی ساپکوفسکی (Andrzej Sapkowski) ساخته شده، میراث عظیمی از کتابها و بازیهای ویدیویی محبوب، بهویژه The Witcher 3: Wild Hunt را در اختیار داشت. قرارداد با هنری کویل، بازیگری که در جامعهی نِردها و گیمرها محبوبیتی افسانهای داشت، حرکتی هوشمندانه بود و باعث شد فصل اول با استقبال گسترده مواجه شود.
اما از فصل دوم به بعد، تمرکز تیم سازنده بر وفاداری به جهان اصلی از بین رفت. تغییرات ناگهانی در خط داستانی، از مرگ اسکل (Eskel) تا معرفی ضدقهرمان جدیدی به نام ولث میر (Voleth Meir)، واکنشهای تند طرفداران را در پی داشت. هواداران به دو گروه تقسیم شدند: عدهای که این تغییرات را خیانت به کتابها میدانستند و عدهای که ویچر را صرفاً یک فانتزی سرگرمکننده میدیدند.

فصل سوم تلاش کرد با روایتی منسجمتر و تمرکز بیشتر بر مسیر سیری (Ciri) و ینیفر (Yennefer) تا حدی تعادل از دسترفته را برگرداند، اما نتوانست شور اولیه را احیا کند. در حالی که بازی تاج و تخت با شخصیتپردازی چندلایه، دسیسههای سیاسی و اخلاق خاکستری شناخته میشد، ویچر بیش از حد بر نبردها و جلوههای ویژه تکیه داشت.
به همین دلیل بسیاری از منتقدان نوشتند که ویچر هرگز موفق نشد «حماسهای با روح» خلق کند. سریالی که میتوانست جایگزین وستروس شود، بیشتر به اثری شبیه بود که فقط ظاهر فانتزی را وام گرفته، نه عمق آن را.
خروج هنری کویل و بحران اعتماد طرفداران
خروج هنری کویل در سال ۲۰۲۲ ضربهی سنگینی به وجههی سریال زد. اظهارات یکی از نویسندگان سابق که از تمسخر منابع اصلی در اتاق نویسندگان سخن گفت، بحران اعتماد میان هواداران و تیم تولید را عمیقتر کرد.
با جایگزینی لیام همسورث (Liam Hemsworth) در نقش گرالت از ریویا (Geralt of Rivia)، موجی از تردید و کنجکاوی شکل گرفت. همسورث وارث نقشی شد که با چهرهی کویل در ذهن میلیونها بیننده گره خورده بود؛ چالشی که از همان ابتدا امیدها و نگرانیها را همزمان برانگیخت.

فصل چهارم ویچر؛ افول آشکار در روایت و استقبال
با انتشار فصل چهارم، انتظارات از نتفلیکس بالا بود، اما نتیجه ناامیدکنندهتر از پیش بود. در سایت Rotten Tomatoes، این فصل تنها حدود ۵۳٪ امتیاز منتقدان را کسب کرد که پایینترین نمره در میان فصلهای سریال است. در Metacritic نیز میانگین امتیاز منتقدان ۶۰ از ۱۰۰ ثبت شده است؛ مرزی میان «قابل قبول» و «متوسط».
وبسایتهایی مانند Forbes و AS Meristation گزارش دادهاند که ویچر ۴ حتی در هفتهی نخست نتوانست در جایگاه اول نتفلیکس قرار گیرد. نشانهای آشکار از افت محبوبیت فرنچایز و خستگی مخاطبان از روند بیهدف سریال.

بسیاری از منتقدان عملکرد لیام همسورث را منصفانه دانستهاند و باور دارند که او قربانی فیلمنامهی شلوغ و بیتمرکز شده است. طراحی صحنه و جلوههای ویژه همچنان چشمگیرند، اما روایت فاقد ستون مرکزی و درگیرکننده است.
به گفتهی The Verge، فصل چهارم بیش از هر زمان دیگری دچار «تورم فانتزی» (Fantasy bloat) شده است؛ یعنی گسترش سطحی جهان بدون عمق داستانی لازم برای پشتیبانی از آن. نتیجه، فصلی زیبا از نظر ظاهر اما خالی از معنا بود.
آیندهی ویچر و مسیر بازیگران
نتفلیکس انتشار فصل پنجم را تأیید کرده، اما تحلیلگران این تصمیم را بیشتر تلاشی برای حفظ برند میدانند تا ادامهای خلاقانه. هنری کویل با پروژهی Warhammer 40K به دنیای علمی–تخیلی قدم گذاشته و آنیا چالوترا و فریا آلن (Freya Allan) نیز مسیرهای تازهای را در سینما و تلویزیون پیش گرفتهاند.
اما میراث ویچر در تلویزیون فانتزی، در بهترین حالت، یادآور مجموعهای است که با جاهطلبی آغاز شد و با سردرگمی به مسیر خود ادامه داد.

در نهایت، ویچر در تاریخ تلویزیون فانتزی بهعنوان مثالی از پروژههایی باقی خواهد ماند که با وعدهی خلق اسطوره آغاز شدند اما در میانهی راه میان جاهطلبی تولید و ضعف روایت گیر کردند.
سریالی که از افسانه شدن بازماند و در مقایسه با بازی تاج و تخت، تنها یادآور رؤیای نیمهکارهی یک جهان جادویی باقی ماند.


