سریال خاندان اژدها (House of the Dragon) در نگاه اول روایتی از جنگ قدرت در میان خاندان تارگرین (Targaryen) است؛ اما اگر کمی عمیقتر شویم، درمییابیم که این نزاع بیش از آنکه حاصل تقابلهای آشکار باشد، نتیجهی دستکاریها و نقشهچینیهای یک مغز خاموش است؛ شخصیتی که در سایه حرکت میکند و قدرت واقعی را در پشت پرده قبضه میکند. این فرد کسی نیست جز لاریس استرانگ (Larys Strong)، پسر لاینل استرانگ (Lyonel Strong) و برادر هاروین استرانگ (Harwin Strong)؛ مردی که با معلولیت جسمی و حضور آرامش در ابتدا، کمکم بدل به یکی از شومترین و تأثیرگذارترین شخصیتهای سریال میشود.

لاریس از همان قسمت سوم فصل اول، با لقب Clubfoot، وارد داستان میشود؛ مردی که ظاهرش باعث شده توسط اشراف وستروس نادیده گرفته شود، اما ذهنی دارد تیزتر از شمشیر و تاریکتر از هر راهروی کینگز لندینگ (King’s Landing). نقطهی اوج این تاریکی، نقشهی او برای کشتن پدر و برادرش است؛ اقدامی که فقط برای افزایش قدرت شخصی او طراحی شده و نشان میدهد ماهیت او فراتر از جاهطلبی است، او شخصیتیست که از دلِ تاریکی روانی برآمده.
اوج خشونت او در عملیات وحشیانهای دیده میشود که طی آن، زبان زندانیان بریده میشود تا بعدها در آتشسوزی هرنهال (Harrenhal) بهعنوان نیروهای خاموشش عمل کنند. این حرکت نهفقط بیرحمانه است، بلکه نشاندهندهی روش فریبکارانه و حسابشدهی اوست: بدون زبان، شاهدی وجود ندارد و لاریس تمام ردپاها را پاک میکند.

در نقطهی مقابل شخصیت بزرگی مثل آلیسنت هایتاور (Alicent Hightower)، لاریس نهتنها در سطح شومی اوست، بلکه حتی یک پله بالاتر میایستد. ارتباط میان او و آلیسنت، یک همکاری سیاسی ساده نیست؛ ترکیبی است از قدرت، کنترل، وسوسه و سوءاستفاده. لاریس از کوچکترین کلمات آلیسنت برای وامدار کردن او استفاده میکند و صحنههایی از تمایلات کنترلگرایانه او در فصل اول دیده میشود، رفتاری که بیش از رابطه، در خدمت تسلط روانی اوست.
نقش لاریس در افشای اطلاعات حساس، از جمله اشاره به استفادهی Moon Tea توسط رینیرا تارگرین (Rhaenyra Targaryen)، نقطهی آغاز شکاف عمیق میان رینیرا و آلیسنت بود. او این اطلاعات را تصادفی منتقل نکرد؛ مهندسیشده بود تا بیاعتمادی را عمیقتر کند و مسیر را برای جنگ داخلی رقص اژدهایان (Dance of the Dragons) هموار سازد.

از منظر تحلیل شخصیت، لاریس نمونهی یک اخلاقگریز تمامعیار است؛ فردی بدون وفاداری، بدون تعلق، و بدونمرز در خشونت. او حتی از اعضای خانوادهاش برای تثبیت جایگاه خود میگذرد و با استفاده از شکنجه روانی و حذف سیستماتیک اطرافیان، خود را به یکی از هولناکترین مهرههای سیاسی وستروس تبدیل میکند.
حتی حمایت کند و مبهم او از اگان تارگرین (Aegon Targaryen)، پادشاهی که خودش از آسیبها و محدودیتها رنج میبرد، نیز نمیتواند سوءظن نسبت به قصد واقعی لاریس را از بین ببرد. سوابق او ثابت کرده که او هیچکس را جز خودش نمیبیند و هر قدمش بخشی از بازی پشت پردهای است که فقط به قدرت خودش ختم میشود.


