فصل دوم سریال پیسمیکر (Peacemaker) با رویکردی متفاوت و عمیقتر بازگشته است؛ رویکردی که نه تنها به شخصیتپردازی میپردازد، بلکه درهای تازهای را به روی مولتیورس دیسی (DC Multiverse) باز میکند. این فصل نشان داده که جیمز گان (James Gunn) در مقام خالق، به دنبال بازتعریف ارتباط میان تلویزیون و سینما در دنیای ابرقهرمانی است.
در یکی از اپیزودهای شاخص، ما با فضایی آرامتر در یک محله مرفه روبهرو میشویم؛ انتخابی کارگردانی که تضاد میان زیبایی فریبنده و تاریکی پنهان زیر پوست جامعه را بهخوبی نشان میدهد. این تضاد در شخصیتها نیز بازتاب یافته است؛ بهویژه در هارکورت (Harcourt) که جنیفر هالند (Jennifer Holland) با بازی درخشان خود بُعدی انسانیتر و شکنندهتر به او بخشیده است. تضاد میان نسخهی مأمور بیاحساس و تصویر تازهای که از او در مواجهه با پسر کریس میبینیم، عمق جدیدی به شخصیت اضافه کرده است.

افزون بر این، حضور کوتاه و تاریخی نیکلاس هولت (Nicholas Hoult) در نقش لکس لوثر (Lex Luthor)، برای نخستین بار پلی مستقیم میان دنیای تلویزیونی و سینمایی دیسی ایجاد کرد. این لحظه آغازگر تحولی استراتژیک است که میتواند راه را برای کراساورهای بزرگتر باز کند. در کنار آن، شخصیت ویجیلانته (Vigilante) نیز دیگر صرفاً کاریکاتوری خندهدار نیست؛ در این فصل او به شخصیتی مؤثر و چندلایه بدل شده و حتی نسخههای دوقلوی او در دنیاهای دیگر، پرسشهای جدی درباره اخلاقیات و ماهیت قهرمانی به میان میآورد.

اما نقطهی اوج بحث مولتیورس در این فصل، معرفی جهانی به نام ارت-۱۰ (Earth-10) است؛ دنیایی که در آن نازیها پیروز جنگ جهانی دوم شدهاند. در این بستر، کاراکتر اوورمن (Overman) یا همان اوبِرمِنش (Übermensch) ظاهر میشود؛ نسخهای تاریک از سوپرمن (Superman) که به جای دفاع از عدالت، در خدمت حاکمیتی توتالیتر قرار دارد. این شخصیت در کمیکهای Final Crisis و 52 حضور داشته و حالا ورود احتمالی او به سریال، میتواند یکی از جسورانهترین کراساورهای تاریخ DC باشد. بسیاری حتی احتمال میدهند دیوید کورنسوت (David Corenswet)، بازیگر سوپرمن جدید ۲۰۲۵، در این نقش حاضر شود؛ رویکردی که مستقیماً پیوندی عمیق با دنیای سینمایی دیسی برقرار خواهد کرد.
این پایان کار نیست؛ چرا که سازندگان به مفهوم «اتاق باز شدن کیهانی» اشاره کردهاند، فناوریای که در اختیار دولت آمریکا قرار دارد و امکان سفر میان دنیاهای موازی را فراهم میکند. این مفهوم آشکارا به بوم تیوبز (Boom Tubes) و جهان آپوکالیپس (Apokolips)، قلمرو دارکسید (Darkseid)، اشاره دارد. برخلاف انتظار، جیمز گان قصد ندارد صرفاً نسخههای مختلف قهرمانان را تکرار کند، بلکه مسیر تازهای را برای ورود به لایههای تاریکتر مولتیورس گشوده است. اگر این فرضیه درست باشد، حضور دارکسید در آیندهی DC نه تنها محتمل، بلکه اجتنابناپذیر خواهد بود.
مولتیورس دیسی از دهه ۱۹۶۰ در کمیکها ریشه دارد، اما اکنون با ترکیب آن در قالب تلویزیون و سینما، شاهد بازتعریفی بزرگ هستیم. حضور Earth-10، احتمال ورود آپوکالیپس و شخصیتهایی چون اوورمن و دارکسید، دنیای پیسمیکر را از سطح یک سریال فراتر برده و به بستری برای بازطراحی کل DC بدل کرده است.
در نهایت، فصل دوم پیسمیکر بیش از یک ادامهی صرف است. این فصل یک نقطهی عطف در روایتهای ابرقهرمانی است که تضادهای اخلاقی، چهرههای متفاوت قهرمانان و سایههای تاریک مولتیورس را در هم میآمیزد. جیمز گان نشان داده که به دنبال داستانگویی جسورانهای است که از کلیشههای خیر و شر ساده عبور کرده و به سراغ پیچیدگیهای واقعی قدرت، سیاست و هویت میرود. برای طرفداران کمیک و سینما، این فصل نه تنها یک تجربهی سرگرمکننده، بلکه دروازهای است به عصر تازهی جهان ابرقهرمانی DC.