در پیچیدگی دنیای اقتباسهای سینمایی بازیهای ویدیویی، خبری که اخیراً مبنی بر احتمال انتخاب هانتر شیفر، بازیگر شناختهشده سریال ایفوریا و فیلم بازیهای گرسنگی: سرود پرندگان و مارها، برای نقش پرنسس زلدا در فیلم لایو اکشن افسانه زلدا منتشر شده است، بهانهای برای تأملی عمیقتر در روند تبدیل یک محتوای تعاملی به زبان سینما فراهم میآورد.
این شایعه ابتدا از سوی منابع داخلی صنعت سینما منتشر شد، ولی هنوز هیچ تأیید رسمی درخصوص انتخاب نهایی بازیگر منتشر نشده است؛ اتفاقی که به مثابه همان فضای مهآلود درون داستانهای فانتزی، بحثهای گسترده و انتظار کشندهای در میان طرفداران و رسانهها برپا کرده است. آنچه اما قابل بررسی است، تطابق استایل و ویژگیهای بازیگر مورد نظر با نمادهای تصویری و تماتیکی شخصیت زلدا است؛ ترکیبی از ظرافت، استحکام و سنتهای فانتزی که در فرم و فضاهای میزانسن این فرنچایز نمود یافته است.

هانتر شیفر، با تجربه بازی در سریالای که نگاهی جدی به موضوعات جوانان معاصر دارد، و بازی در اقتباس بحثبرانگیز بازیهای گرسنگی، جایگاه بازیگریاش در حوزه سینمای مستقل و جریان اصلی به خوبی تثبیت شده است. از منظر تماتیک، حضور او در شخصیتی فانتزی مانند پرنسس زلدا میتواند ترکیبی از حساسیت و قدرت را نمایان سازد که اغلب در این گونه پروژهها نادیده گرفته میشود. پیشتر این بازیگر نسبت به احتمال بازی در این نقش ابراز خوشبینی کرده و آن را «خیلی خوب» توصیف کرده است که این امر بیش از هر چیز تاییدی است بر همخوانی روحیه او با نقش.
از سوی دیگر، پروژه افسانه زلدا ترکیبی است از چالشهای ذاتی سینمای اقتباسی و برجسته بودن فرنچایزی که ساختارش سالهاست در حافظه جمعی طرفداران بازیهای ویدیویی حک شده است. همکاری کمپانیهای بزرگ نینتندو و سونی با کارگردانی وس بال (Wes Ball)، کارگردان فیلمهای علمی-تخیلی و جوانمحور نظیر فرنچایز دوندگان هزارتو، و تهیهکنندگی آوی آراد (Avi Arad) با سابقه در پروژههای بزرگ مارول، سطح انتظارات را بالاتر بردهاند. فیلمنامهنویس این پروژه، درک کانولی (Derek Connolly)، که فیلمنامههایی چون دنیای ژوراسیک و کارآگاه پیکاچو را در کارنامه دارد، به نظر میرسد تمایل دارد به تعادل میان اکشن، فانتزی و روایت کاراکترمحور دست یابد.
اما سوال بزرگ در پس این همگراییهای بزرگ بر سر جایگاه میزانسن و شیوهی روایت در فیلم است. چگونگی بازسازی جهان گسترده و اساطیری زلدا، طوری که هم به انتظار طرفداران وفادار جواب دهد و هم تماشاگر عام سینما را جذب کند، نه تنها چالش فنی و روایی بلکه بازتابی از تنشهای میان فرهنگ عامه و مراجع هنری سینمایی است. آیا فیلم توان خواهد داشت جادوی منحصر به فرد بازی ویدیویی را با فیلمنامهای درخشان، طراحی صحنه دقیق و تدوین موازی مناسب منتقل کند؟ این نکتهای است که باید با دقتی سینمایی به آن خیره شد.
از منظر مخاطبشناسی، طرفداران این فرنچایز به گستردگی سنی و آگاهی فرهنگی متنوعی وابستهاند که اغلب در شبکههای اجتماعی به سرعت واکنش نشان دادهاند. برخی از آنها معتقدند که انتخاب هانتر شیفر به دلیل شباهت ظاهری به کاراکتر زلدا، اقبال بیشتری دارد و از نظر بسیاری، عدم گزینش او میتواند گامی پس رو به شمار آید. چنین واکنشهای احساسی و تحلیلی، ناظر بر وابستگی عاطفی ژرفی است که میان تماشاگر و ویژگیهای شخصیتی یک نقش شکل میگیرد. در این بازتاب، خود بازیگر نیز ابراز داشته است که از دریافت این موج حمایتها مفتخر است؛ نشاندهنده نوعی همآوایی و همنوایی بازیگر با کلیه فرآیندهای تولید اثر.
در نهایت، باید گفت که این انتخاب احتمالی هانتر شیفر، اگر حقیقت یابد، میتواند نمونهای جالب توجه از نحوه ترکیب بازیگری مستقل و هنری در پروژههای تجاری بزرگ و اقتباسهای سینمایی استودیویی باشد که تاریخچه پر و پیمانی از فراز و فرود دارد. بیشک، پیگیری تحولات این پروژه و تحلیل نهایی اجرا و کارگردانی آن، فرصتهای بیشتری برای مطالعات معاصر سینما و نظریههای مربوط به سینمای اقتباسی فراهم خواهد کرد.
از دنیای فانتزی محبوبتون بیشتر بخونین: