شرحی از سیر درخشان و ریزشی تلویزیونی که اقتباس بازی تاج و تخت از دنیای شاهکار ترانه یخ و آتش پدید آورد، به ویژه از منظر حضور خالق اصلی اثر، جرج آر. آر. مارتین، که در نخستین چهار فصل، دستیار اصلی روند اقتباس بود و تا حدی به هدایت روایت و انتخاب بازیگران نیز اصرار ورزید. این اجمال، عمق و ظرافت همکاری بین نویسنده و تیم تولید را برای چیرهدستی در انتقال دنیای کتابها به قاب تلویزیون نشان میدهد.
«ابتدا همکاریها بسیار نزدیک بود و من انتقاد و یادداشتهایی ارائه میدادم. نقش من در انتخاب بازیگران نیز پررنگ بود. هر زمان که به بررسی ساختار فصلها میپرداختیم، در فضاهایی احساس میکردم که باید قلم به دست گرفته و فیلمنامه بنویسم؛ این وضعیت تا فصل چهارم ادامه داشت.»
این میزان حضور مارتین در جنبههای کلیدی تولید باعث شد که کیفیت و وفاداری سریال به متن اصیل حفظ شود و به نظر منتقدان و مخاطبان، روایت به نوعی درخشش و یگانگی باقی بماند. نمرات چشمگیر سایتهایی مثل راتن تومیتوز، با بالاترین امتیاز ۹۷ درصد برای فصل چهارم و نزدیک به آن برای فصلهای دوم و سوم، گواهی است بر اقبال عمومی و تخصصی به این دوره طلایی سریال.
فصل | امتیاز راتن تومیتوز |
---|---|
فصل ۱ | ۹۰٪ |
فصل ۲ | ۹۶٪ |
فصل ۳ | ۹۶٪ |
فصل ۴ | ۹۷٪ |
فصل ۵ | ۹۳٪ |
فصل ۶ | ۹۴٪ |
فصل ۷ | ۹۳٪ |
فصل ۸ | ۵۵٪ |
از فصل پنجم به بعد، به دلیل کمبود زمان و تمرکز نویسنده بر تکمیل رمان بادهای زمستان و واگذاری تصمیمات بیشتر به شورانرها، کیفیت روایت دچار افت محسوس شد که واکنشهای ناخوشایند مخاطبان و کاهش شدید امتیازات نیز گواهی بر آن است. انتقادات عمده متوجه تغییرات بنیادی در داستان و عدم جواز وفاداری به منبع اولیه بود. حتی مارتین نیز پس از فصل سوم، دیگر چندان راضی از انحرافهای رخ داده نبود.
نکته شایان ذکر آن است که حتی خالق اثر نیز هرگز پیشبینی نمیکرد سریالی که در ابتدا نمرات پایینتری میگرفت، روزی به چنین جایگاهی در فرهنگ عامه و ابعاد یک پدیده جهانی دست یابد؛ پدیدهای که با فتح جوایز متعدد امی و تبدیل شدن به پرتماشاگرترین محصول شبکه HBO، نقشآفرینی تاریخسازی در دنیای فانتزی تلویزیونی داشت.
در نهایت، هرچند فصل پایانی به عنوان لکه تاریکی در تاریخ این سریال مطرح شد، اما یادگار آن برای عشاق ژانر، نمونهای موفق و فاخر از ادبیات فانتزی و اقتباس آن است. این فراز و فرود، یادآور ویژگیهای تراژیک در افسانههای اساطیری است که هیچ چیز جاودانه و بیعیب نیست، مگر در دل باور و دلبستگی مخاطبان.