در ششمین قسمت از فصل دوم سریال ارباب حلقهها: حلقههای قدرت، نگاه تماشاگر را به دورهای از تاریکی و آشوب در سرزمین میانه میکشاند؛ زمانی که پادشاه دورین بر خزد-دوم حکم میرانَد و مردم نومنور به شیوههای باستانی اعدام روی میآورند. در ارِگیون اما، آناتار که در شکلِ آزاردهنده و ماهرانهای در سریال ظاهر شده، از کندی خلق حلقههای قدرت توسط کلبریمبور ناامید است و تنشها به نقطهای بحرانی میرسد.

جنگ در راه است؛ آدار و لشکر اورکهایش به ارگیون هجوم میآورند. هشدارها در شهر به صدا درمیآید اما آناتار حقیقت را از کلبریمبور پنهان میدارد، و هر لحظه زمان بر ساخت حلقهها خطری بیشتر میشود. این رویدادها که از قلب سریال میتپند، یادآور یکی از تلخترین وقایع دنیای تالکین یعنی سقوط ارگیون هستند.

در رمانهای تالکین، اتفاقات شکل متفاوتی دارند. در عصر دوم، سائورون به تسخیر ارگیون میشتابد تا حلقههای قدرت را به دست آورد، اما پیش از این، او از ارگیون رفته و به موردور بازگشته بود. در این مقطع، سائورون حلقه پرچمدار خود، حلقه یگانه را ساخته بود تا دیگر حلقهها را تحت سلطه گیرد. وقتی کلبریمبور از ماهیت حلقه یگانه آگاه شد، سه حلقه را به الفها داد تا مانع دستیابی ارباب تاریکی شود.

در واکنش به این رویداد، سائورون ارتشی از موردور بسیج کرد و به سمت ارگیون تاخت. الروند و گیل-گالاد به حمایت پرداختند، اما نبردی سهمگین رخ داد که سرانجام الفها نتوانستند سد سائورون شوند و وی به شهر رسید. کلبریمبور در واپسین خط دفاعی، بر پلههای خانه میردان ایستادگی میکرد اما دستگیر شد.
سائورون حلقههای نهگانه را گرفت و کلبریمبور را شکنجه داد تا محل بقیه حلقهها را پیدا کند، اما حلقههای سهگانه را پس نداد. در نهایت جسد کلبریمبور به عنوان نماد پیروزی سائورون بر الدرون به اهتزاز درآمد.
دورفهای خزاد-دوم نیز در نبرد حاضر شدند اما تنها توانستند حرکت سائورون را کند کنند و به الفها فرصتی برای فرار بدهند. بسیاری از الفهای الدرون به استحکام ایملادریس پناه بردند و دورفها دروازه دورین را مهر و موم کردند؛ این نقطه عطفی در تاریخ میانه است که سائورون حلقهها را دست یافته و کنترل گستردهای بر آنها کسب میکند.

تحلیل تطبیقی این دو روایت نشان میدهد که سریال حلقههای قدرت نمایش ملموسی از پسزمینههای سیاسی، جنگ سرد میان الفها و سائورون و موجی از خیانت و نفرت را ترسیم میکند. نمایش آدار و لشکر اورکها به عنوان نیروی پیشبرنده سقوط، تصویر بصری و درونیات شخصیتی را گسترش میدهد. این، همراه با تاخیر آگاهانه آنانتار در اعلام خطر، فضایی پر از تعلیق و فروپاشی درونی میان الفها میسازد که در کتب اصلی تالکین به شکل غیرمستقیمتر بیان شده است.
تغییرات سریال از منظر ژانری-روایتی به مخاطب کمک میکند تا ساختار دراماتیک پیچیدهتری را تجربه کند و با شخصیتها بهتر همراه شود، اما به این قیمت ممکن است سادگی و ابهامات متافیزیکی متن اصلی تا حدی کمرنگ شود. در سوی دیگر، کتابهای تالکین عرصهای گستردهتر از چرخش تاریخی، تاثیر حلقههای قدرت بر تمدنها و نبردهای حماسی ارائه میدهند که در سریال با تمرکز بر لحظات کلیدی کشیده و به جنبههای روانشناسی توجه ویژه میشود.
در پایان، باید گفت سقوط ارگیون نه فقط یک رویداد تلخ تاریخی، بلکه یک نماد اسطورهای است که در آن نیروی تاریک، خیانت و مقاومت شکستناپذیر در برابر سرنوشت محتوم به شکل هنرمندانهای به تصویر کشیده میشود. این روایتها، چه در قاب کتاب و چه در تصویر متحرک، همگی به افزوده شدن به تاریخ اسطورهای میانه میپردازند و خوانشهای متعددی از دنیای تالکین را ممکن میسازند.