چند سالی است که مفهوم مولتیورس، این جهانهای موازی و بیشمار، در میان علاقمندان فیلم و کمیک به موضوعی داغ بدل شده است. اگرچه مارول و دیسی در دنیای کمیکها بارها و بارها سراغ این ایده رفتهاند، موفقیت چشمگیر فیلم Everything Everywhere All At Once از استودیو A24، مولتیورس را به دستمایهای فراتر از ماجراجوییهای ابرقهرمانی تبدیل کرد. اما اگر از آن دسته هستید که عاشق مولتیورس این فیلم هستید، یک کمیک چندقسمتی وجود دارد که باید حتماً به سراغش بروید؛ Bolero، یک عاشقانهی غمانگیز و در عین حال تأملبرانگیز از Image Comics.
Bolero، اثر Wyatt Kennedy و Luana Vecchio، داستان دِوین است؛ هنرمندی شکستخورده در عشق که به کلید جادویی جهش میان ۵۳ جهان موازی دست مییابد. اما قواعد سفت و سختی دارد: نمیتواند به جهانی پیشین بازگردد و حداکثر ۵۳ جهش ممکن است. این محدودیتها محور اصلی داستان را تشکیل میدهند و به جای سفرهای بیهدف، نگرشی فلسفی و روانشناسانه به مولتیورس ارائه میدهند.

دِوین در جستوجوی زندگی بهتر و شاید عشق دوباره، سفری را آغاز میکند که خیلی زود از مسیر آرزوهای عاشقانه به دالانی پرپیچوخم از وسوسه، پشیمانی و فریب ختم میشود. او درمییابد که افسانهی «مرغ همسایه غاز است…» میتواند توهمی فریبنده و ویرانگر باشد. در جهانی که هر انتخاب، بهایی دارد، خروج از یک واقعیت به معنای وداع همیشگی با آن است؛ و حتی اگر در یکی از این جهانها طعم خوشبختی را بچشد، عطش دانستنِ «چه میشد اگر…» همچنان او را به سمت ناشناختهها میکشد؛ بیآنکه بداند آنچه در انتظارش است، ممکن است نه آرزو، بلکه فاجعه باشد.
تصاویر باشکوه و گاه هراسانگیز کمیک، نوسانات روانی و بحرانهای درونی دِوین را بهزیبایی و دقت به تصویر میکشند و داستان را از مرز خیالپردازی عبور میدهند.
در نقطهای دیگر، فیلم Everything Everywhere All At Once با بازی درخشان میشل یئو در نقش اولین، مولتیورس را از یک سازهی علمیتخیلی صرف، به میدان مبارزهای درونی و خانوادگی بدل میسازد. ایولین، در میان آشوب بینهایت واقعیت و احتمال، در نهایت زندگی معمولی اما پر از عشق و نقص خود را میپذیرد و درمییابد که وفور انتخابها، تضمینی برای رضایت یا خوشبختی نیست.
هر دو اثر چه کمیک ماجرای دِوین و چه روایت سینمایی اولین، از مولتیورس نه بهعنوان بازی با فیزیک کوانتومی، بلکه بهعنوان استعارهای برای پشیمانی، انتخاب، و فرصتهای ازدسترفته استفاده میکنند. آنها یادآور میشوند که مسیرهای بیپایان، در نهایت به مسئولیت انسانی بازمیگردند؛ جایی که باید آگاهانه انتخاب کرد، ایستاد و زیست، حتی اگر هزاران جهان دیگر فریبمان دهند.

این دو روایت نشان میدهند که مولتیورس بهخودیخود جذاب نیست، بلکه قدرتش در عمقی است که میتواند به مفاهیم انسانی ببخشد. دِوین و اولین دو زن از دو رسانه متفاوتاند، اما هر دو درگیر کشمکشهایی هستند که زیر چتر بینهایت انتخابها و احتمالات انسانی تعریف میشود. این نگاه، Bolero را از سیل کمیکهای رایج که مولتیورس را صرفاً بهانهای برای کراساوورها و قهرمانی بیش از حد میکنند، متمایز میسازد و آن را به کمیکی تبدیل میکند که روایت روانشناسانه و رسایی از مولتیورس ارائه میدهد.

به طور کلی، Bolero و Everything Everywhere All At Once نمونههایی از چگونگی تبدیل مولتیورس به ابزاری برای شرح پیچیدگیهای روانی، عاطفی و فلسفی انسانها در هنر معاصر هستند. آنها نه تنها در روایت هیجانانگیز و متفاوتند، بلکه به ما میآموزند که پشت درهای باز دنیاهای بیپایان، واقعیت انسانی را باید در پذیرش لحظه اکنون و تسلیم شدن به محدودیتهای زندگی جستوجو کرد.
اگر شما هم طرفدار داستانهایی هستید که از مولتیورس به عنوان نمادی برای مفاهیم عمیق انسانی استفاده میکنند، این دو اثر را از دست ندهید. مولتیورس دیگر صرفاً یک تم داستانی برای نبردهای بزرگ و کراساوورهای هیجانانگیز نیست، بلکه پنجرهای است رو به درون انسان.
از دنیای فانتزی محبوبتون بیشتر بخونین: